شرط عقل
سلام
دیشب شب عجیبی بود ، یک پست عجیب خوندم ، یک زن ۳۲ ساله که ساعت ۲ بعداز ظهر بیوه شده بود اونم با یه فندوق ۲/۵ ، اومده بود پست گذاشته بود ، می گفت یی کس و کاره ، قسمت عجیبش اینجا بود که بسیاری از زنان با او همدردی می کردند و به قول خودشون صورت هاشون خیس گریه بود ، بعضی هاشون ازش شماره و آدرس خواستند که بهش زنگ بزنند و فردا باهاش برای مراسم تدفین همراهیش کنند ، یه لحظه به خودمو تموم باورام شک کردم ، خب این خانم ها چه جوری ندیده و نشناخته میخوان برن خونه یه زن غریبه !!!!! کسی که در حد یک پست غمگین می شناسنش ، بیاید منم ادعا کنم شوهرم منو کتک می زنه !!!! چه جوری بهم اعتماد می کنید ؟ برای چی نشسته بودند گریه کرده بودند ؟ من هی تو دلم گفتم آخه به تو چه که گریه می کنی ؟ من فکر می کنم احساسات راه به چاه می بره ، باید منطقی فکر کنی ، با یکیشون صحبت کردم چون دوباره بحث پیش اومد ، گفت من قبلأ چنین کاری کردم رفتم خونه مورد ، ولی با پلیس هماهنگ کردم ، شوهرمم بود ، نمیتونم هضم کنم چرا آدم باید انقدر احساساتی بشه که به خاطر ارضا احساساتش هم که شده با هماهنگی پلیس بره خونه یه غریبه ؟!!!! اصلأ اون طرف چرا باید اعتماد کنه اونم بیوه !!!!! گرگ که گرگ شکار نمی کنه ، بره شکار می کنه ، عمرأ برم خونه غریبه ، تازه خود حرفاش هم مشکوک اما فقط ۶-۷ نفر دو به شک بودند ، صبح هم کامنت گذاشتم ۲-۳ دیگه به جمع مون اضافه شدند ، چه پست ها که براش نزاشتند ، مسخره ست اه
زنان موجودات عجیبی هستند به جد ، من هرگز برای یک غریبه گریه نمی کنم ، نه می شناسمش نه خاطره ای دارم ، اشکم دم مشکم نیست ، باید فکر کنم شاید من نرمال نیستم ، خدا داند