پرستیژ
سلام دوستان عزیزم شب زیبای بارونیتون بخیر و شادکامی
امروز با آقای پدر تشریف بردم جایی کار داشتم و بعد از مکالمات رد و بدل شده گفتند باید به اون یکی شعبه مراجعه کنید ما هم دست از پا دراز تر راست شکم مبارکو گرفتیم و رفتیم سوار ماشین شدیم و اون یکی شعبه رفتیم و اون جا دو ، سه تا زن داغون نشسته بودند که پدر با اولین باجه رفت گفت با خ فلانی کار داریم گفتند که جلسه ست بشینید یه مرد هم زیر صندلی ها معلوم نبود قبر کیو می کند و به نتیجه نرسید بی خیال شد و رفت یه مرد اومد تو و معلوم بود خسته ش کرده بودند فلانی امضا کنه و از این کارای روتین اداری دیگه و دلتون نخواد مثه اینکه شلنگ و گرفته و پدر و مادر عزیزان متصدی و مورد لطف و عنایت قرار داده بود و متصدی هم ابرو در هم عین دیگ دمر نشسته بود و آخرشم کارشو ثبت کردند رفت طبقه اول تا بقیه مسیر اداری و طی کنه ما هم نشسته بودیم و نظاره گر من گفتم این زن الان هر کسی بیاد می پره بهش دیدم ارباب رجوع بعدی که اومد خم به ابرو نیاورد و کارشو رد کرد ما هم نیم ساعتی بود نشسته بودیم از آن جا که بنده توان نشستن طولانیو ندارم و موتور غر زدنم روشن میشه از اون یکی خانم ها پرسیدم کی خ فلانی میاد ؟ گفت اطلاعی ندارم ! منم تشریف بردم نشستم تا اینکه یه زن با چه قر و قمیشی از پشت متصدی ها رد شد من هم گفتم حتما همون دیگه ! بعد کاشف به عمل اومدیم که نه بابا این این همه قیافه میاد یه متصدی ساده ست دیگه قر و قمیشت دیگه چیه ؟ رئیس نیستی که فر به کمر میدی و لبخند ملیح میزنی ، خدا نکنه آدم منتظر باشه و از آن جایی که آشنابازی همه جا خوب است یه مرد ۳۴ ساله اومد و کم مانده بود متصدی به او بگه بیا جای من بشین !!! دقیقا اون هم با هما خانم کارداشت و با نیش با گفت جلسه ست و مرد از سالن بیرون رفت و با خانم .... پایین اومد و باهم وارد اتاق شدند و من وارد شدم و حرفای لازمو عرض نمودم اما راه به جایی نبرد و تشریف آوردیم در ماشین و اینجاهاش دیگه قابل پخش نیست خخخخخ خودتون تصور کنید بعد از یه ساعت علافی و کار بی نتیجه آدم چیکار می کنه دیگه خخخخخ اومدیم به طرف منزلو مامان خانم زنگ زد یه سری چیز میز میخواست و خریدیم اومدیم و بعدازظهر خونه رو تمیز نمودم و...