دلبر
سلام دوستان عزیزم
بوی قورمه سبزی و لباس های رنگاوارنگش ، تبسم نگاه نگرانش وقت غذا خوردن ، غذاهایی که کم باشه و بهت مزه داده باشه اون کاندید که غذاشو بهت بده چون " سیر " رو به روت میشینه نون و ماست می خوره ، وقتی راهی دانشگاه و خوابگاهی تا زنگ نزنی خوابش نمی بره ، وقت سرماخوردگی هات یه لیوان آب بالاسرت میزاره ، وقت دکتر رفتنات التماس می کنه بزاری باهات بیاد اما تو از ترس بچه ننه نبودنت در و می بندی و میری ! هر جا زمین خوردی گوشه چادر نمازشو بوسیدی ، قد کشیدی ، از اون هم رد شدی ، رد شدی که نگاهت نکرد و رفت و بعدها پیغام کرد
حالا آن ها خانه ی بزرگی دارند ولی برای من جا نیست
یادمون نره وقتی رفتیم قاطی مرغا ، یه روزی جوجه بودیم
حرفی نیست مراقب دلبر اولی باشیم
دلبر دومی جاش تو دلته ، دلبر اولی جاش خونه سالمندان ؟
هیچ کسی نمیتونه بیاد به جات مادرم تا ابد