چشمک شکلاتی

سلام 

وقتی یک چیزایی تو جامعه دفع بشه یه چیزی شبیه همین چیزی که می بینید و می شنوید میشه مثلا : 

۱ : خودگذشتگی : یعنی به نفع از دست ندادن یک چیز ارزشمند از یک لذت گذرا یا هر مدلی از خوش گذرانی کنار بکشی که متأسفانه کم همچین چیزی رو می بینم 

۲ : دوست و دشمن پنداری : دوست داریم همه آدما شبیه ما باشند مثل ما راه برن ، حرف بزنند ، نوشیدنی دوست داشته باشند اگر اینطور نباشند انگشت نمای ما میشن و در حین این انگشت نما بودن ها ارزشمندهامون از دست میره 

۱ : با فرزند خردسالشون بیرون تشریف بردند یک خانمی از رو به رو میاد شال خانم رو به رویی می افته ایشون به جای اینکه دست بچه رو بگیره که ندو یهو گمشه داره پیش خودش میگه زمونه آتیش گرفته ، دختره کافر ، در همین حین بچه رسیده سر خیابون !!!! خب عزیز من ، ما همه روی یک نقطه از این کره پهناور زندگی می کنیم دنیا آتیش بگیره با هم می سوزیم ،  کسی تو این اتفاق تنها نیست اما اگر بچه شما گم بشه اون دختره یا بقیه آدما یک لیوان آب قند هم دستت نمیدن تا از هوش نری 

۲ : تعطیلات عید فطر پارک خلیج فارس با خواهرم و دو تا از خاله هام رفته بودیم ، من و خواهرم و دامادمون بلند شدیم بریم دور بزنیم نزدیکای شهر جایزه بودیم که متوجه صدای یک اکیپ خانوادگی پشت سرم شدم صدای یک دختربچه رو شنیدم که ما بین پدرش که پشت سر من بود و مادرش و جمعی از بانوان دیگه کنارش بودند می دوید ، پدر که بی خیال بود و پفیلا می خورد مادر هم که در حال هر و کر بود دختربچه مدام می گفت منو هم سوار کنید قصدشون بود وسیله که شبیه u  بود رو سوار شن آخر سر یه دختر دیگه که دخترعموش می شد به بابا گفت عمو ، فرزانه که نمی تونه سوار شه در همین حین مثانه ش عملیات جاسازی پفیلا رو بر عهده گرفت ، بچه وسیله کناری  مخصوص کودکان بود رو نشون داد و گفت منم اینو سوار میشم دخترعموش گفت : ما که نمیتونیم تو رو تنها سوار وسیله کنیم 

نکته ای که اینجا وجود داره اینکه اگر بچه رو نمیشه تنها سوار وسیله مخصوص کودکان کرد پس موقعی که قرار همه سوار وسیله بزرگسالان بشن قرار بچه ، پیش کی بمونه ؟ 

هیچی سر جای خودش نیست ، کنار هم هستیم اما بی اعتمادیم ، این خیلی بد ، وسیله برای بچه ست ، گولاخ ها سوار می شن ، وقت بلیط خریدن خودشون به تابلوی هشدار وسیله دقت می کنند ، بچه کجای زندگی قرار داره ؟ 

وقت این نرسیده کمی از قید و بند زمان خارج بشیم و بیشتر روی مسئولیت پذیری و از خودگذشتگی هامون پیش از پذیرش مقام مادر و پدر شدن تمرکز کنیم ؟ چرا انقدر هراسان این هستیم سن بچه دار شدن هامون نگذره ؟ چرا وقتی نمی تونیم از یک خوشی ساده بگذریم تا فرزندمون به هوای یک آغوش باز ، یک چشمک ، یک شکلات به هوای دل تنگی مادر و پدرش جیغ نکشه ، گریه نکنه !!!! هر بار که پارک می رم یک مادر با چهره خیس از کنارم می دود و من از فضای لذت بخش غروب آفتاب تا مسیر خانه ذهنم مشغول آن خانوم ، کمی حواسمونو به زندگیامون بدیم ، می خواید کفش بخرید دست بچه رو بگیرید از پله بالا ببرید نه اینکه یک کفش زیبا ببینید وایسید به حفظ کردن کد کفش ، بچه همین جوری برای خودش بره 

جامعه همین طوری گل و بلبل نمیشه ، ذهنیت مردم نسبت به امنیت خراب نمیشه ، پشت هر اتفاق تلخ بی مسئولیتی و سهل انگاری نهفته است 

دنیای پاک یعنی دنیای خوشمزه کودکان ، در دنیای آن ها غریبه ها هم می توانند خاله یا عموی آن ها بشوند به سادگی یک شکلات ، دنیای آن ها را جدی بگیریم 


Maryam
seyed hassan seyedian
۱۴ مرداد ۱۷:۵۸
این جور ادما متوجه مسئولیتی که این دوتا واژه"پدر و مادر"براشون ایجاد میکنه نیستن
متاسفم براشون
پاسخ :
خوش اومدید 
بله متأسفانه بعد همینا میرن زیر پست های بچه دزدی و قتل بچه کامنت میزارن چه پدر و مادر بی فکری و ....
سید.ق.م
۱۴ مرداد ۱۹:۰۷
سلام
چه عکس خوشگلی...چه دختر کوشولوی مهربون و نازی،نمیدونم امکانش هس لپشو بوسه بارون کرد یا نه؟[مهر و محبت شدید]

مثلا روز جمعه س و زنت دوس داره روز تعطیل کنارش باشی بعدش تو با رفیقات بزنی بری کوه خوشگذرونی، اونم توو خونه تنها باشه...

عیب کسان منگر و احسان خویش***دیده فرو بر به گریبان خویش
چون ممکنه بچتو اسمال رنگر بدزده، دیده فرو بر بچت رف...!

قراره بچه رو خدا محافظت کنه تا اینا برگردن فقط ممکنه یه دفه خدا غافل بشه، بچه بره تووی حوض آب بیافته بعدشم پره های فولادی تیکه تیکش کنن...! همش نمیشه پای اسمال رنگرز در کار باشه که!
پاسخ :
سلام 
:-))))
 بی مسئولیتی ، آه و فغان از بی مسئولیتی 

علیـ ــر ضــا
۱۴ مرداد ۲۳:۱۷
😞😞😞😞
پاسخ :
چرا ؟ 
holy mind
۱۵ مرداد ۰۰:۰۳
عجب عکس زیبایی .

اادم باید مسئولیت پذیر باشه
پاسخ :
:-)))
۱۰۰٪
حمیدرضا وجدانی
۱۵ مرداد ۰۱:۱۴
سلام
خیلی عالی
من اگر روزی پدر بشوم نباید فکر کنم مثل گذشته خودم یا مادر دخترم، فرزندم میتونه استخون بترکونه و بزرگ بشه.با اینکه زمان کودکی من هم بسیار اتفاقات ناخوشایندی رخ میداد که افراد محدودی متوجه و با خبر میشدند
دنیایی که زندگی درش میکنم آمیخته ای از فرهنگ و بی فرهنگی ، شعور و بی شعوری است
خدای بزرگ برای درمان مریض علوم گوناگون پیش پای دکتر ها میگذارد
و برای حفاظت از کودکان و فرشته های کوچولو ابزار و راه های گوناگونی پیش پای پدر و مادرها گذاشته
امان از بی مسئولیتی
یا علی
پاسخ :
سلام
این طرز فکر یعنی پذیرش دنیای دگرگون شده ، آفرین 
بعضی از والدین بچه یک کار اشتباهی انجام میده کتکش می زنند و این کار اشتباهه چون بچه چه میدونه آخه والدین هستند که باید براش یه توضیحاتی بدن این کار درست یا غلط ، کتک زدن منسوخ شده اما قدیمی ها به این کارا میگن لوس کردن ، اسمش لوس کردن نیست 
متأسفانه توصیف درستی از دنیای اطرافمون کردید ، داعشی نما تو ایران هستند ، خدا ازشون نگذره 
بله ابزار کودک ، پدر و مادر هستند ، بی مسئولیتی دیده میشه 
علی نگهدارتون 
Va hid
۱۵ مرداد ۰۱:۲۵
چه تحلیل خوبی. موفق باشی.
پاسخ :
مرسی ، همچنین 
ابراهیم ...
۱۵ مرداد ۱۲:۳۴
در مورد بی مسئولیتی قبول دارم حرفتونو ولی توی این موردی که مثال زدید شاید خیلی نباید حساس شد. توجه بیش از حد به بچه ها هم نتیجه ی خوبی نداره
در کل از اینکه در مورد دغدغه های اجتماعی می نویسید تشکر میکنم.
پاسخ :
کدوم مثال ؟ 
منظورتون اینکه بچه لوس میشه ؟ اینجا منظور من لوس کردن نبود ، مراقبت کردن بود 
خواهش می کتم :-)))
نـــای دل
۱۵ مرداد ۱۴:۵۶
درسته هیچ چیزی سر جای خودش نیست..

بخاطر همین فجایعی در کشور رخ میده..
پاسخ :
داعشی نماها :-((
علی اسفندیاری
۱۶ مرداد ۱۷:۱۰
واقعا بیخیالی تو جامعه زیاد شده
جمعه بودیم دریا رفتم پیش مدیر طرح که لامپ برای آلاچیق بگیرم یه خانوم هم اومد گفت پسر پنج سالش دیروز رفته بود قسمت بازی هنوز نیومده.......
یعنی از روزی که اومدن شبی که موندن و امروز هم غروب شده میخوان برن تازه یادش می افته که پسرش نیست.....
من وقتی شنیدم وحشت کردم که پسره بیچاره این همه مدت کجاست و ایشون چقدر بیخیاله
پاسخ :
:-(((
ای وای تروخدا اینجوری نگین ، چطور ممکن ، ولی فکر کنم یه روز بشه ها ، یعنی جای دیگه اطلاع نداده بودند ؟ ناجی ها ، آگاهی ؟ 
اگر بخوایم منفی فکر کنیم خب چرا از اول سقطش نکردند ؟ که الان از گمشدنش انقدر بی خیال باشند ؟ یعنی احساس گناهی نسبت بهش ندارند ؟ ای وای دارم از فکر کردنش روانی میشم :-(((
این حجم از بی خیالی محال ممکن ، شاید شما اشتباه می کنید اونجایی که شما بودین شاید چندمین جایی بوده که بهش سر زدند و اطلاع دادن ، وای آخه مگه میشه همچین چیزی :-((((
سید.ق.م
۱۶ مرداد ۲۱:۴۹
ای وای بر من
ینی تازه یادشون افتاده بجشون گم شده، مگه میشه؟
بهش فک نکن شاید زنه الکی میگفته آره اینجوری بهش فک کن که کلاش بوده و هدف خاصی داشته...!
پاسخ :
همه جور آدم پیدا میشه دیگه 
نمیدونم 
علی اسفندیاری
۱۶ مرداد ۲۲:۰۵
متاسفانه پیش اومده
به خود مدیر طرح هم شوک وارد شد میگفت تاحالا کجا بودین پس
پاسخ :
یکی بچه دار نمیشه هر شب با چشای خیس می خوابه ، یکی هم بچه دار قدرشو نمیدونه ، نمیدونم چی باید بگم !!! جز متأسفم 
رها
۱۷ مرداد ۰۰:۴۲
سلام عسلم..آره دیگه نمونش آتنا و بنیتا...اگه مادر پدره آتنا و بنیتا یه لحظه از بچه هاشون چشم بر نمیداشتند اونا الان زنده بودند و دو نفرم متهم به قتل نمیشدن...رفته بودم شهره بازی مامانه خجسته ی یه دختره شیش ساله با شوهرش،همش بازی میکردند بچشونم تقریبا شهره بازیو بیست باری دور زد...انگار نه انگار که دخترشون تنهاس احتیاج به مراقبت داره...میگم که کلا بعضیا درک کردنشون کاره آسونی نیس..
پاسخ :
سلام عزیزدلم 
بنیتا که سرعت عمل اون بی شرف ها رو نشون داد طبق چیزهایی که در خصوص این غنچه پر پر شنیدم
پدر از ماشین پیاده میشه که در پارکینگ رو ببنده بچه تو ماشین بوده و باقی داستان :-((( 
اما آتنا یک سهل انگاری بزرگ و فراموش نشدنی بود ، بچه ۷ ساله خودش از خونه تک و تنها بره پیش بابااااااااااش !!!!!
بعضی از زن و شوهرا همچین باهم راه میرن و نگاه های عاشقونه می کنند انگار نه انگار که ۱۰ ساله ازدواج کردند ، شما بچه دارین ناسلامتی ، همپن پدر و مادر بچه شون گم بشه ببین چه شیون و واویلایی سر میدن 
رها
۱۷ مرداد ۱۳:۵۸
سلام گلم...من واسه این پست کامنت گذاشتم...نیومده؟؟؟
پاسخ :
سلام عزیزم ، رسیده ، الان تایید می کنم 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان