خــمـار خــلـسـه هــا
سلام
چه دیواری کوتاه تر از سرنوشت و چه مظلومی بهتر از سرگذشت ؟ ما انسان ها یاد گرفتیم که همه چیز یک توجیهی دارد و برای هر اتفاقی که می افتد دنبال یک توجیه بگردیم و برای هر توجیهی یک درمان ! ما در شکل گیری این باور مقصر نیستیم ، اینطوری برایمان جا انداخته اند
در جاده ها و اتوبان ها که نگاه می کنی می بینی هیئت همراه عروسی در حال عبور از کنارت هستند ولی از عروس خبری نیست !!!! موزیک هایی که مرحوم مایکل جکسون هم بشنود می آید بندری می رقصد و ماشینی که بوی تند الکل می دهد و وسط جاده مرگ با شانه کردن موهایش دلبری می کند و به یکباره چنان گیسوانش را روی ماشین می اندازد که می رود ته دره !!!!
بعد یک عده های های کنان به دنبال سرنوشت می گردند تا خرخره ش را بگیرند که چرا عزیزشان را از آن ها دست چین کرده است ؟ آن مشروب و آن موزیکی که فاز کاذب می دهد هم خواجه حافظ شیرازی نوشیده و گوش می کرده نه آن خدابیامرز ، کمی با زندگی مدارا کنیم ما نصف انرژی هایمان را صرف توجیهات کردیم نه زندگی ، حواسمان هست ؟
عینک آفتابی ، سرعت بالا ، موزیک تند یا بسیار غمگین که آدم را به یاد بدهی هایش می اندازد و فکر داغون نماینده ی مرگ در جاده ها و اتوبان هاست ، وقتی حال مان خوب نیست رانندگی نکنیم ، وقتی عصبانی هستیم سوئیچ را برنداریم و از خانه بیرون بزنیم ، چون در زمان عصبانیت همه ی صحنه های موضوع عصبانیت و حرف هایی که جویده شدند به فکر انسان حمله می کنند و تااااااق و یک خط صاف و یه تسلیت ساده و فراموش شدن از یاد همه
هیچ کسی به اندازه ی خودمون ما رو دوست نداره ، چون خودمون تنها کسی هستیم که بدون هیچ توجیهی خودمان را دوست داریم ، پس به پاس این عشق مراقب خودمان باشیم
فضای مجازی خیلی خوب هست اما انتقادی که به اپراتورهای سیم کارت ها وارد هست ، دادن اینترنت همراه برای کسب درآمد بیشتر به مشتریان هست ، بارها دیدم که در حین رفتن به تونل طرف با عینک دودی و موزیک گوشی دستش است و در حال نگارش متن !!!!! با توجه به داشتن اینترنت همراه به احتمال ۹۰٪ در تلگرام است ، ما مغزمان را چه فرض کرده ایم ؟ رانندگی کند ؟ فکر کند که در پاسخ پی ام چه بگوید و بنویسد ؟؟ اصلا طرف مقابل منظورش از این حرف چه بوده ؟ موزیک گوش کند ؟ دقیقا چه باید بکند ؟
مظلوم ترین خلق خدا همین مغزهای بخت برگشته ی ماست که در وسط سر ما جا خوش کرده اما باید این همه چیز را ساپورت کند ، خدا کند مغزهایمان ما را ببخشند
یکبار یک ماشین را دیدم که دو تا لاستیک هایش رفته بود روی گاردریل خیلی دوست داشتم پیاده شوم و بهش بگویم خوابت می آمد صندلی را می خواباندی و استراحت می کردی ، گاردریل که خانه ی خاله نیست ، بزرگوار