خـیـــال هــای بـی پـنـاه
سلام
زیباترین مسئولیتی که انسان هنگام تولد با خودش می آورد ستایش والدین و دوست داشتن دوست داشتنی ترین های عالم خاکی هست و زیباترین هدیه ای که انسان می تواند به دنیا و جامعه اش بدهد پذیرش مسئولیت هایی که تواناییش را دارد و برای آن ساخته شده ست
ما به این دنیا نیامده ایم که همه چیز را بلد باشیم و همه ی کاره ی دنیا باشیم که مثلا یک روز نباشیم کار یک نقطه از جهان لنگ بشود ، نه ! ما به عنوان نسلی که نسل پروان آینده هستیم باید بیاموزیم که به فرزندانمان آرزوها و حسرت هایمان را تحمیل نکنیم مثلا خودمان دکتر یا مهندس نشدیم باید به زور فرزندمان دکتر یا مهندس بشود تا بادکنک حسرتمان بترکد
انسان باید برای ادامه ی حیات از پرواز و رها کردن شاید آخرین طنابی که به عنوان ناجی در دستان غرق عرقش است را بیاموزد نگاه کردن زیاد به دره جرأت را می گیرد همیشه سقوط منجر به مرگ نمیشود البته منظور آن مرگ نیست ، گاهی یک مرحله ی جدید از زندگی هست و غرق تمسخر و طعنه و آه و اشک های خانواده ی مان بشویم ماحصلش نداشتن عذاب وجدان مان میشود ، من جزء اون دسته از افرادی هستم که باید بخوابم آزمایش خون بدهم پس من نمیتونم جراح قلب بشم یا در آزمایشگاه خون کار کنم پس در نتیجه وارد این حیطه نخواهم شد و عذاب وجدانی ندارم بابت بازی کردن با جون ملت ، اگر قرار است با خودمان صادق نباشیم پس با کی صادق باشیم ؟
توانایی پذیرش مسئولیت فرسنگ ها با استعداد و هدف تفاوت دارد و هر کدام دو خط تعریف مجزا دارند ، انسانی که هدف دارد باید بتواند از روی یک میله ای که از جنس توانایی پذیرش مسئولیت هست عبور کند نه صرفا جون بخشیدن یک رویا یا هدف
گاهی باید دقت کرد که جاسوئیچی رویاها و اهدافمان طمع کردن به دست آوردن پول زیاد نباشه چون طمع کار خودش را باهوش می داند و با باهوش پنداری خودش خیلی از رویاهای آدم های ناشناس رو گل آلود می کنند