طـعـمــه ی قـلـب هــای نـا آرام
سلام
چند سالی هست که از هیچکسی جمله ی روز بخیر رو نشنیدم چه در مکالماتم چه در روزمره هام ، نمیدونید چقدر این جمله بار مثبت داره آرزوی خوب برای هم کردن با خوش رویی رفتار کردن چقدر میشه افراد رو به خودمون جذب کنیم و از این روش توی بیزینس مون هم استفاده کنیم
یک اصل توی زندگی وجود داره که باید تلاش کنی تا رویاهاتو بخری ، رویاها و اهداف هیچکسی پست پیشتاز نمیاد در خونه ش ، پول درآوردن یعنی مشتری مدار بودن و پر رنگ بودن حق با مشتری ست حداقل به خاطر همون دوربین های نصب شده تو راهروها و سالن ها
آدمی که هوس نوتلا می کنه باید پول داشته باشه حتی اگر از نگاه دیگران هوس چرتی بیاد
حریم خصوصی یک واژه ی عمومی هست که به تعداد تک تک افراد یک جامعه براش تعریف وجود داره نمیشه که در حضور مشتری یا ارباب رجوع دنبال حریم خصوصی مون بگردیم تا جواب موبایل شخصی مون رو بدیم بهتر که کار اون فرد رو انجام بدیم بعد که رفت تماس بگیریم ، حقوقی که می گیریم باید حلال باشه
یکبار توی یه شرکت بیمه داخل صف بودم متصدی کناری صداش رفت به آسمون که شما دست اضافه ای روی بدن من می بینی خب صبر کن پدرجان بزار نامه ی ایشونو ثبت کنم چشم !!! نگاهی به مراجعه کننده انداختم دیدم بینواتر از این بود که بخواد مورد پرخاش قرار بگیره فقط نمیدونم چرا با این حال و وضعش تنها اومده بود ، افراد سالمند کم حوصله هستند و این طبیعی هست مگه چقدر بین اون خانم و پیرمرد فاصله بود ؟ پشت میز نشستن هم جنبه میخواد
یه بار با خواهرم به یک کلینیک دندانپزشکی مراجعه کردم باید دندون عقلش رو که نهفته بود با جراحی خارج می کرد وقتی وارد اتاق شدیم خواهرم خوابید روی یونیت من هم مقابلش طوری که اشراف کاملی به چهره ی خواهرم داشتم دیگه دکتر داشت لثه شو بخیه می کرد دیدم چشماشو بست سکته کردم پاشدم رفتم پیش خواهرم بهش گفتم چی شده ؟ دکتره برگشت با یه لحن توهین آمیز گفت شما مگه مسئولی ؟ گفتم خیر بعد رفتم نشستم سرجام و بعد خواهرم گفت برای اینکه نخ بخیه رو نبینم چشمامو بستم ، منم بهش گفتم این حق طبیعی من بود که نگرانت شم گفت آره ولی دیگه برای دندون عقل بالاییم پیش این دکتره نمیرم !!!!! منم خوشحال شدم به خاطر این اخلاق بدش یک مشتری شو از دست داد
یه بار دوستم داشت برام تعریف می کرد که رفته بود دکتر پوست شهرشون که خیلی معروف هم هست می گفت ۸۰ تومان ویزیت دادم دکتره اصلا جواب سلامم نداد اومد معاینه کرد و چندتا سوال هم داشتم وقتی پرسیدم یه نگاه بهم کرد به معنی اینکه چقدر حرف می زنی جواب هیچ کدومشون رو نداد یادشون رفته ما اینا رو معروف کردیم !!!براش یه لیوان آب ریختم دادم دستش و گفتم بعضیا جنبه ی شهرت ندارند ولش کن حرص نزن سکته می کنی