تــــا وقــتــــی آهــــوهــــا رمــانــتــــیـــک نــد شــهــــر قــلـمــرو شــیـــرهــــاسـت (پارت 1)
سلام
بنا به دلایلی با مادر و برادرم مجبور به مراجعه به پزشک زنان شدم وقتی وارد سالن انتظار شدیم خانم منشی از ورود برادرم جلوگیری کرد و او داخل نیامد
به قدری حالم بد بود که پیش خودم فکر میکردم که ثانیه های آخرمه مادرم رفت سمت منشی و دفترچه را داد و کارت کشید آمد نشست منشی گفت خانم فلانی مادرم خواست بره سمت منشی گفت نه باید خودش بیاد منم گفتم ای بابا من دارم می میرم و بلند شدم رفتم سمت منشی سوالی که از من کرد انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم پرسید عزیرم شما روابط آزاد دارید لبم رو گزیدم و گفتم نه با خودم فکر کردم که چگونه میتوان در جامعه ای که ورود آقایان در مطب زنان ممنوع است اما داشتن روابط آزاد انقدر آزاد باشد زیست؟
امروز در اینستاگرام مطلبی را از یک دختر 20 ساله خوندم که مغزم سوت کشید نوشته بود که از سه سال پیش به یک پسری علاقه مند شده که به لفظ خودش شاخ بوده و دور و برش شلوغ پلوغ بوده انقدر شیفته و شیدای پسره میشه که میره به پسره ابراز علاقه می کنه و رابطه بین شون شکل می گیره و دختره تو ابرهای توهم خودش بوده که این میاد اینو می گیرتش بعد چند بار با هم بیرون میرن و پسره هر شب تا 3 صبح تو واتساپ آنلاین بوده و دختره اصلا حواسش نبوده و کلی هم درخواست های عکس غیراخلاقی داشته و دختره هم تو عالم عروس و دامادیش فبول کرده و فرستاده یه روز پسره زنگ میزنه به دختره میگه بیا بریم بیرون دور بزنیم با ماشین دختره هم قبول میکنه و یه دفه به خودش میاد میبینه جلوی در خونه وایساده و با هم میرن تو خونه و کاری که نباید میشه و بعد از اون پسره دیگه کم محلی میکنه و دختره قلبش میشکنه نهایت این بی محلی ها منجر به دل بریده دختره میشه و افسردگی می گیره و بعد از چند ماه و پیگیری و همراهی دوست 20 سالش متوجه میشه که بله یه یادگاری خوشگل از نوع زگیل تناسلی از پسری که واسش میمرد گرفته!!! ناگفته نماند که دختره خانواده ش از این قضیه هیچی نمیدونند و تنها همدمش دوست 20 ساله ش هست
از اینجا به بعد با مادرهاست
بعضی از مادرها معلوم نیست برنامه شون چیه؟ توجیه شون برای بچه دار شدن فقط برداشتن عنگ نازایی از پیشونیشون هست؟ یا این یه چیز غریزی هست که تو خونشون هست که حتما مادر بشن؟ یک زن پیش از برنامه ریزی برای مادر شدن باید از خودش بپرسد من چقدر درباره ی جامعه و اتفافات بد و تلخ اطلاعات دارم؟ آیا من دوست دارم که بیشتر درباره ی جامعه ی امروزم اطلاعات به دست بیارم؟ آیا من میتوانم با فرزندم دوست و رفیق باشم پیش از اینکه مادر او باشم؟ یا نه دوست دارم همان تفکرات سبزی پاک کن های ته کوچه های سال های دهه ی 30 هستم که میگفتند بچه باید از پدر و مادرش مو بریزه؟ باید بترسه اگر کار اشتباهی کرد بندازی زیرزمین فلک کنیم و بعد چراغ و خاموش کنیم زندانیش کنیم
آیا مادر این دختر خانم سهم بزرگی برای رقم خوردنه این فاجعه برای دخترش ندارد؟ تا بچه میاد حرف دلشو بزنه از عشق بگه فوری مادر و پدر میزنند تو دهن بچه که وای خاک به سرم من هم سن تو بودم دغدغه م فلان بود بیسار بود خجالت نمیکشی جلوی ما از علاقه ت به فلان پسر میگی؟ همین مقدمه ی یک فاجعه برای یک بچه ست اینکه اون توی سن پایین عاشق بشه یه چیزی طبیعی هست این والدین هست که باید تو این سن هیجانات بچه رو هدایت کنند کنارش باشند نه اینکه دشمنش که بره با یه بچه هم سن خودش درد و دل کنه و تیک و تاک هاش و خونه ی دوست پسر رفتن رو بگه نه به مادر 45 سالش که هیچی از دنیای بچه ش نمیدونه و تنها دغدغه ش ناهار و شامش هست
دخترانی که پسران بعد از دستمالی کردنشون هرزه خطابشون می کنند قربانی بی عشقی و بی محبتی در کانون خانواده هستند بیاییم با جوانان به ویژه دخترانمان دوست و رفیق باشیم تا مادر و پدر