چـه زجـری مــیـــکـشـد زمــیـــن از اسـتـفـراغ ظـلـم هـا 🖤اهـواز 💔
سلام
دیشب پیش از خواب بر طبق عادت نت گوشیم را روشن کردم و دراز کشیدم روی تخت خوابم و چرخی در سایت ها و اینستاگرام بزنم به محض ورود به سایت ها قلبم یخ زد و فهمیدم امروز هم زمین دوباره همبستر خون شده و دوباره رومینای دیگری در اوج جوانی تقدیم گور خواهد شد آن هم با یک تراژدی متفاوت تر
این موضوع خواب را از چشمانم ربود و به فکر فرو رفتم که ما پیش از به دنیا آمدن با خدا چه عهدی بستیم؟ بهر چه آمدیم و بهر چه خواهیم رفت؟ ما برای جوی خون راه انداختن آمدیم؟ ما آمده ایم تا برده ی واژه هایی مثل ناموس و ناموس پرستی باشیم؟ تا کی قرار است در حصر و زندان بان باشیم؟ تا کی قرار است پریشان حال و نالان باشیم از تکرار دیدن جوی خون زیر پاهایمان و شنا کردن در آن برای روزمرگی هایمان؟ به راستی که عادت مرض بدی است ما عادت کرده ایم به گریه نشستن و خیره شدن به سیلاب خون هایی که از هر جایی به سمت ما نشانه می رود
ما برای زندگی کردن نیامده ایم ما برای لرزش پیکر زمین از استفراغ این همه درد آمده ایم آری ما برای پر کردن تنهایی های زمین آمده ایم
زنی که با وجود زندگی بد و هر روز خدا جنگ و کتک و پاره شدن پرده ی گوشش پای یک کودک را به این دنیای سراسر ظلم و ستم باز میکند و نمیداند همان کودک دست و پایش را قفل و زنجیر میکند و همان کودک میتواند او را به سر حد به قتل رسیدن برساند
خانواده ای که با یک حساب سرانگشتی به این نتیجه میرسد دختر 13-14 ساله اش را به عقد یک پیرمرد 80-90 ساله دربیاورد به خاطر نان خورش کمتر شود
خانواده ای که با وجود بالانس زدن فقر در بشقاب هایشان دوباره باردار میشوند آن هم بچه ی پنجم و ششم و روا دانستن این همه ظلم و رنج به کودکی که انتخابش این زندگی نبوده تولد آن با توجیه سقط جنین گناه است و فلان
دگر چه بگویم از ظلم و ستم ها؟
همه ی ما یک عذرخواهی به زمین مظلوم بدهکاریم و دنیا یک روز خوش به ما بدهکار است
در یکی از پیج های پرمخاطب دیدم که چگونه مردم برای دیدن فیلم سانسور نشده ی آن فاجعه ی دلخراش سر و دست میشکستند حواسمان به خودمان باشد این آخرین قتل نبوده و زمین هنوز هم آبستن قاتلین آینده ست
https://doshize.blog.ir/1396/01/02#comments
https://doshize.blog.ir/1395/12/14#comments