وقـتـی خـورشــیـــد نـگـاهـش را مـی دزدد
سلام
وقتی انسان پا در زمین می گذارد یعنی همه چیز را پذیرفته از افتادن اتفاقات ریز تا اتفاقات کمرشکن که همه در زیرمجموعه ی اتفاقات طبیعی طبقه بندی میشوند
انسان امروزی در جامعه ی امروز به سادگی نمیتواند متعادل زندگی کند چون که سرش را آن سوی بالشت کند نوک بینی مبارکش به رسم و سنت می خورد و آن سوی دیگر هم به عرف
بعضی از شغل ها آینده ساز هستند و باید دقت زیادی برای ارائه خدمات داشته باشند مثل مزون لباس عروس و اجاره ی اتومبیل عروس
این روزها همه جا صحبت از تشکیل زندگی و خانواده در سنین پایین است که یکی از عوارض آن از صد عوارض دیگر این تشویق ها بیوه شدن کودکان و نوجوانان است در جایی که اعلانات مساجدش و قصابی هایش و نانوایی هایش پر از اعلامیه ی جوانان است این تبلیغات درست نیست ، چیزی که خودم عینا دیدم را بازگو می کنم مثل همیشه به قبرستان رفته بودم سر خاک پدربزرگم و در حال و هوای خودم نبودم که دیدم یک گروه خیلی بزرگ به سر و سینه زنان از پله ها آمدند بالا ابروهایم در هم گره خوذد و دهانم باز که این دیگر چه شیوه ی عزاداریست ؟ مگر انسان به اختیار خودش به دنیا می آید که رفتنش پای خودش باشد ؟ هر کسی یک تقدیری دارد بعد که سیل سیاهی تار و مار شد دخترک کم سن و سالی را سوار ماشین عروس دیدم !!!!! که لباس عروس پوشیده !!!!! از ماشین اشک ریزان پیاده شد و با کمک دو مرد که دست هایش را گرفته بودند از پله ها بالا آمد و رفت سر بالاتر از جایی که من بودم اما دید داشتم ، هنوز هم مردد هستم که بگویم خودشان را مسخره کرده بودند یا حرمت قبرستان را ؟ هر چیزی قانونی دارد لباس عروس برای کسی است که در اندیشه ی چیدن آجرهای زندگیش است نه آن کسی که فکر تاریکی و تنهایی هایش هست !!!! با همه چیز که نمیشود شوخی کرد و با هر توجیهی پای خیلی از چیزها را به قبرستان باز کرد ، ماشین عروس ماشین عروس است نه کاروان عزاداری ، دیگر بعضی ها شور همه چیز را در آورده اند باورتان نمیشود کل می کشیدند و عروس را وادار کردند برقصد !!!! بعد مدافعین ازدواج در سنین پایین بیایند بگویند که آیا دختر ۱۵-۱۶ ساله برای ورود به دنیای بیوه شدن آماده هست ؟ چرا در چنین مواقعی به آینده و احساسات اون دخترک بینوا فکر نمی کنند ؟ غم و تنهایی و دلمردگی و هزاران عوارض دیگر این برچسب را با پوشیدن لباس عروس و ماشین عروس میکس کنید و کلاه تان را قاضی کنید و منصفانه نظرتان را بگویید
این کارها و نمایش ها در گورستان حق الناس است همین لرزیدن پاهای من و بلند شدن صدای گریه ی خانمی که در قبر بالایی نشسته بود بر گردن زنی که کل می کشید ، آدم به قبرستان می رود تا دلش را با نم نم اشک هایش خالی کند و سبک شود نه اینکه سنگین برود و با کوه درد قبرستان را ترک کند ، کمی هم به فکر آینده ی آن طفل معصوم بیوه و مردم را کنیم ، خدا را خوش نمی آید به خدا