تبرئه

سلام دوستان عزیزم

چند سال پیش زیاد ریزبینانه به مسائل نگاه نمی کردم و هر کسی هر چیزی می گفت قبول می کردم ولی دو سالی هست که جلو مغزم فیلتر گذاشتم و اجازه ورود هر واژه یا کلمه ای رو نمیدم 

درست صحنه هاش یادمه سال ۹۱ که زنی کنار جاده هم آغوش مرگ بود مانتوی طوسی با خط های سفید جلو بسته به تن داشت و موهای بلند بور و ترافیکی که ایجاد شده بود مردی نزدیک او شد به ظاهر خواست کماندوگری کند او را بلند کرد و به این سو و آن سو خلاف جسم بی روحش می برد من گفتمتقدیرش این بوده که در این نقطه و در روز ۱۳ بدر از دنیا برود و همه فامیل و اطرافیانش را در سوگ خود فرو ببرد اما دو سالی هست که کلمه " تقدیر " ، "سرنوشت " پشت دیوارهای بلند مغزم برگه ورود نمی گیرد ، مگر آدمی بنده ی عقلش نیست ؟ پس این دو واژه ی دست ساز کار کیست ؟ اگر قرار بود که بر اساس این دو واژه ی ناملموس زندگی کنیم پس چرا عقل داریم ؟ مثلا من از رنجر و تاب بزرگ می ترسم پس سوار نمی شوم ، چرا ؟ چون میدونم سکته می زنم ، چه کسی اجازه سوار شدن نمی دهد ؟ عقل من نه تقدیر من نه سرنوشت من ، زندگی بر اساس این واژه های ناملموس نمی گردد 

شما ساعت ۵ عصر با یک فرد جنتلمن در رستوران فلان قرار دارید آیا در سرنوشت شما این قرار از پیش ثبت شده بوده ؟ یعنی ما مدیر برنامه داریم ؟ 

زنی در تصادف فوت کرد ، چرا ؟ چون فکر کرده این جا دریاست ، ما عادت داریم برای گند کاری هامون دنبال کسی باشیم که مقصرش کنیم ، از شرکت اخراج می شویم از آبدارچی و معاون و انبادار و .... خورده می گیریم ، اینجا صحبتی از تقدیر و سرنوشت به میان نمیاریم ، من بی عرضه بودم یا من لیاقت این منسب رو نداشتم نمی گیم عوضش پاچه همو مثل گیریتدین می گیریم ، اگر شاه کلید افکار مردم دست من بود قطعا این دو واژه رو از ذهنشون پاک می کردم و اون ها رو به زندگی به سبک شاه پریون دعوت می کردم ، چیه این واژه ها آخه مثل بزاق دهان تا آخر عمر مردم ورد زبونشونه ، اگر یک بحثی بیندازیم بین طرفداران این دو واژه و ازشون بپرسیم چه کسی باعث شد زنان و مردانی porn star شوند پاسخی ندارند و فوری می روند سر اینکه خب اونا فرهنگشون اینه ، اونا شرف ندارند اونا فلان و هزارتا فحش منشوری دیگه خلاصه میندازنت در دستگاه آبلیمو گیری و حسابی فرتان می دهند و روانه منزلتان می کنند ، دوربین را کمی آن طرف تر ببریم گرسنگیو مرگ و میر ناشی از آن در آفریقا تقصیر کیست ؟ آیا تقدیر همه آن ها مرگ ناشی از غذا و آب ؟ اگر این طوره پس چرا هر کسی به یه طریقی می میره ؟ یکی با سرطان ، یکی سقوط هواپیما  ، یکی مرگ ناشی از مشروبات الکلی ،...

یعنی تقدیر حال و حوصله ترتیب دادن مرگ با انواع و اقسام مختلف رو برای آفریقایی ها نداشته ؟ خدا عقل به ما داده و راضی که ازش استفاده کنه اینکه بشر علاقه ای به استفاده از آن نداره مقصر خدا نیست ، ساعت ۸:۳۰ صبح با هزاران قر تو کمر تو هپروت دنبال در دستشویی خب معلوم که اخراج میشی 

خدا وقتی به انسان عقل و هوش داد و ازش استفاده کرد و ساعت کوکی رو ساخت اینکه شما ازش استفاده نمی کنی اون دیگه بحثش جداست خیلی از همکارها هستند که سالیان سال دارند تو اون شرکت کار می کنند اونا تقدیرشون بازنشستگی در اون منسبی که دارند ولی شما نه !!!! عجب ، شما با تکنولوژی دوست باش ببین چطوری کارات رو روال میفته !!!! من یکی از ترس هام ترن هوایی یه مرد جلو نشسته بود ۳۰ سال اینطورا داشت سیگار به لب انواع ابراز لطف ها اعم از گل خوردم رو جلو ما به خودش می کرد و تمنا که خاموش کن تو رو حضرت عباس خاموش کن و.... مگه نمیگن مرد دوست نداره جلو زن ضایع شه پس برای چی می ری بالا مفنگی ؟!!!! جدا از این قلبت دنبال راه حلقومت باشه بیاد بیرون هوا بخوره !!!!!!! یا بشین حالتو ببر یا وایستا پایین مثل من به سکته کردن ملت بخند ، پای کارات وایستا دنبال مقصر نه تو آینه نه هیچ جای دیگه نباش خودتی که گند میزنی !!!! یک هفته هر اتفاقی که افتاد رو موشکافانه بهش فکر کن اصلا هم کاری به اون دو تا واژه نداشته باش ببین چطور میشه ؟ من واژه ای رو می پذیرم که بتونم در ارتباط با باورش دو خط ینویسم 


Maryam
۱۸ نظر

خودزنی زندگی


سلام دوستان طاعاتتون قبول 


به نظر شما علت خیانت زنان و مردان متاهل چیست  ؟ 

راهکار خیانت زنان به مردان : 

۱ : حتمأ به همسرتان از نظر عقیدتی هم کفو باشید 

۲: از ارتباطات مشکوک ،... کاملا جلوگیری و‌ حساس باشید 

۳ : هر چه محبت دارید به او بدهید ، بلد نیستید بیاموزید 

۴ : سعی کنید برای هم بیشتر وقت بگذارید 

۵ : ضعف های هم را بپوشانید و بازگو نکنید و به همسرتان به صورت قاطع کمک کنید تا خودش را اصلاح کند 

۶ : همسرتان را به طور کاملأ نامحسوس کنترل کنید و اگر چیزی دیدید به رویش نیاورید و سعی کنید با بهترین روش که خودش متوجه نشود او را نجات دهید 

۷ : آز آن چه دارید راضی باشید و زیاده خواه نباشید ، عشق و زندگی خوب در پول و ثروت نیست و ثروتی که آرامش نیاورد به جز شر چیزی ندارد 

۸ : بدانید با هر دستی بدهید با همان دست پس می گیرید و هر کاری که کنید نتیجه اش را خواهید دید 


Maryam
۵۰ نظر

تقاص رگ های پاره شده

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Maryam

قد اسمت باش ولی مرد باش

سلام صبح بخیر 

 وبلاگ جدیدم راجبه پیشرفت و تلاش نوشتم پس نیازی به تکرار نیست 

اینجا زمین است و آدماش رنگارنگ گاهی قرمز خونی گاهی طوسی . برای زندگی کردن نیاز به مشق کردن چیزهایی هست تو مجبوری به این زندگی ، پس بیاموز 

گردو کوچک هیچگاه از برهنه شدنت نرنج چرا که تاوان برهنگی تو ، سیاهی دست اوست 

پس بیاموز که درست زندگی کنی با مدارا ،مبادا به پست و مقامت مغرور شوی طوری که راهت به ترکستان کشد غنی و فقیر در پیشگاه خدا مخلوطی از خاک خواهیم شد 

مبادا برای رخ کشیدن قدرتت قرص نانی را سنگ و عرق چین مرد یا زنی را خشک کنی 

هیچ گاه در زندگیت راضی به کوک شدن چشمان یک سرپرست در مقابل خواسته های رنگارنگ کودکش نشو

اگر زمین می خوری بخور ولی مردونه زمین بخور تو اوج قدرت ، نه با ته لبخند به خون و تو نون زدن عاجزی ، نه راضی نشو این انصاف نیست 

مبادا به دختر و پسری که در چراغ قرمز پفک می خورند نگاه بد کنی ، ابروهایت را گره کور بزنی 

مبادا پول ربا در خانه ات بیاوری خوردم از سفره ی کسی که با سود سفره ی رنگینی انداخت ولی تقاص داد این که چه بود بماند 

مبادا دوست داشته باشی جای آن زوج جوان لمیده به صندلی کافه باشی و لبخند هایشان غبطه بخوری !!!! چرا که تو نمیدانی برای این آرامش چه چیزهایی پیشکش کردند تو فقط یه لبخند از آن ها دیدی سال های پیش چه ؟ آن ها را هم دیده ای ؟ پس حسرت زندگی کسی رو نخور 

مبادا شنیده ها باعث تغییر نگاه تو نسبت به دختر همسایه شود چرا که تو فقط او را در خیابان می بینی شاید او عابد باشد 

حافظه ات را برای ثبت موضوعات پیش پا افتاده حروم نکن 

ببخش نه به خاطر ناتوانیت بلکه به خاطر آرامشت 

تا زنده ای بنده ی وجدانت باش او عضوی جدایی ناپذیر از توست پس صدق کلام داشته باش که خواب شب برای تو کیمیا نشود 

در هر شغل و منسبی هستی عدالت پیشه کن خاله و عمه و .... معنی ندارد به پیرمردی بیندیش که روی نیمکت نشسته 


Maryam
۷ نظر

پاپیون سرخ

سلام دوستان عزیزم شب رو به پایانتون بخیر 

پارسال عید یه موضوعی برام پیش اومد که به خاطر حفظ آبروی اون شخص مثه راز تو دلم نگهش داشتم ولی نوشتنش خالی از لطف نمیتونه باشه 

عید دیدنی خونه یکی از خاله هام رفته بودیم به من کیف لوازم آرایش عیدی دادند وقتی اومدم خونه

کادو رو باز کردم و دیدم یه کیف لوازم آرایش مشگی با دایره های کوچولو بنفش وقتی داخلشو باز کردم دیدم توش سنجاق موی سر حدود ۳۰ تا هست فوری از سالن به سمت اتاقم رفتم و سنجاق ها رو تو نایلون ریختم و کیف و بردم سالن به مادرم اینا نشون دادم و خیلی هم ابراز خوشحالی کردم و هیچ طرز فکر بدی هم نسبت بهشون پیدا نکردم و به روشون هم نیاوردم تا اینکه فروردین عقدکنان دخترخاله م همون کیف و برداشته بودم و دوتا دخترای همون خالم تو اتاق پروو  تو دستم دیدند و خجالت زده شدند و رفتند من آدمی نیستم که به روی کسی چیزی رو بیارم یا مورد بعدی که میتونم بهش اشاره کنم برای خواهرم اتفاق افتاد عید دیدنی رفته بودند خونه عموی شوهرش بهش کیف پول هدیه داده بودند وقتی اومدند خونه کیفو باز کردند دیدند توش پر کاغذ یادداشت قسط و به مادرشوهرش به شوخی گفته بزارید بهش کاغذاشو بدم بیچاره خیلی گرفتاره یه موقع قسط هاش یادش نره بره زندان که مادرشوهرش گفته بود نه بندازشون سطل زباله 

یا دخترخالم کادو عروسی بهش یه دست فنجون ایرانی کار زده شده داده من خیلی تلاش کردم که آبروی دخترخالمو پیش خواهرم بخرم اما وقتی با چشم دیدم پیش خودم گفتم سکوت بهترین جوابه چون کاملأ مشهود بود 

نمیدونم اینطور آدم ها خودشونو زیر گیوتین می بینند یا چی که حاضرند هدیه شون کنار جوی آب بره اصولأ توقع سنگین از خاله هست خصوصأ که خاله دو طرف باشند از دخترخاله و ... توقع کهکشانی نیست پول بدین طرف درک داره دیگه وضعیت مالیاتونو میدونه 

من فکر نکنم در آینده حوصله چرخیدن تو بلور فروشی رو داشته باشم همیشه پولشو خواهم داد از ظرف عروس کردن هم خوشم نمیاد بعضیا همچین ظرف و بلور میخرند انگار قرار قحطی بیاد بوفه گوشه خونه داره زار می زنه ، کابینتا هم درشو باز می کنه نفس عمیق می کشه چه وضعشه آخه ؟!!! اینا اصراف 




Maryam
۷ نظر

انرژیک



سلام دوستان عزیزم

چند روز پیش داشتم به رفت و آمد و فرهنگ و افکار و عقاید ایرونی ها فکر می کردم که با مسائل چطور برخورد می کنند هر چی که بیشتر ریز می شدم بیشتر به قدر نشناسی و وقت کشی پی بردم آدم های زیادی دور و بر ما هستند که ما به خاطر تجملات نمیتونیم کنارمون داشته باشیمشون چون سیلورهامون دمده شده و.... ولی وقتی از دنیا که برن کلی حسرت دور و برمون میچینیم که آخی فلانی فوت کرد زود خودمونو جمع و جور می کنیم که ختمش کی هست ؟ فوری مرخصی استعلاجی می گیریم که بریم جنازشو از سردخونه بکشیم بیرون ، نمیدونم چی شد که یهو اینطوری شد !!! لازم بود که اینطوی بشه !!!!! مثلأ اگر کاسه بشقابمون برند فلان ، فلان کشور نباشه کسی سر سفره میشکنشون !!!! از وقتی تجملات پاش به سفره ها باز شد محبت ها تلفن شد و بعدشم اونم قطع شد ،عید دیدنی ها محدود به خواهر و برادری شد ، بابام میگفت مادرم دستمو می گرفت می برد خونه خواهرشوهر خواهرزادش !!!!! کی ؟ ۴۰ روز بعد عید !!!!! اما الان چی ما عید امسال ففط خونه مادربزرگم و خاله هام و یه داییم رفتیم و والسلام فقط همینا آرزو کردند سال خوبی داشته باشیم یه دعا کجا و دعای یه خاندان کجا !!!!! اون خالم که سرطان خوشه ای گرفته بود امسال اصلأ تلفن و برنداشت که بگه سال نو شما هم مبارک ما داریم می زیم خونه ی فلانی مثلأ یه بهانه ای بیاره ، دخترش هم که جاری خواهرم هست هم نفس نکشید که ما یه خاله هم داریم تازه دخترخاله پسرخاله هم هستن البته میشه شوهرشو از پخمه ترین آدم ها نام برد اصلأ اختیار دار نیست طفلک پخمه ، همون خالم مبعث مشهد بودند ما دیروز فهمیدیم !!!!! تولد دامادمون هم بود و اونجا دعوت بودیم فهمیدیم خالم اومده خونه دخترش رفتیم پایین دخترخالم اومد جلو در انگار گرفته باشن یه سیر کوبیده باشنش به قول مادرم شبیه عمر بود و فوری چپید تو آشپزخونه !!!! اما اون جاریشون که غریبه ست اینطور نیست به قول خواهرم این از رده خارجه !!!!! پسرخالم اومد خونه یه دست داد و رفت تو اتاق خوابشون حتی موقع خداحافظی هم بیرون نیومد !!!!! میدونم یه روزی دلشون برای این روزا تنگ میشه ولی .... اون موقع نه من یه دختر ۲۴ ساله م نه خاله م نه مادرم این چهره رو دارند نمیدونم چرا آدما انقدر از هم دور شدند ؟!!!! چه چیزی باعث ؟
من میتونم بگم کاسه و بشقاب های من از دمده ترین ها خواهد بود چون کاسه کاسه ست یه چیزی باشه که بشه توش غذا ریخت خورد کافیه دنبال این چیزا نیستم یعنی تو همچین مغازه هایی اصلأ حوصله م نمی گیره دو ثانیه وایستم ولی خواهرم و مادرم. نفسشون میره حتی راجبش صحبت کنند تازگی ها دارم به طلا علاقه مند میشم


شما چی فکر می کنید ؟ چه چیزی به جز تجملات باعث ؟
تو خانواده های شما هم تجملات هست ؟





Maryam
۶ نظر

اسامی شرکت کنندگان در ختم قرآن ماه مبارک رمضان

گروه اول 
سلام 
نیت : بخشش گناهان گذشته و دوری از گناهان

مدت زمان قرائت : فقط ۳۰ روز ماه مبارک رمضان

1: بانو مریم (سورة النازعات)

2: جناب دچار ( سورة السجدة )

3: بانو بنت شهر آشوب ( سورة الأنفال -سورة التوبة )

4: بانو زهرا ( سورة الرحمن )

5: بانو زینت ( سورة یس )

6: بانو فاطمه ( سورة یونس - سورة هود  - سورة یوسف )

7: بانو مادر زهرا ( سورة البقرة)

8 : بانو ویرا ( سورة نور - سورة نساء)

9: جناب علیرضا ( سورة النبأ )

10: جناب محمد جواد ( سورة آل عمران )

11: بانو ماه گیسو ( سوره های لیل تا ناس )

12 :جناب محمدرضا (سورة الأنعام - الأعراف )

13 : بانو حوا ( سورة الأنسان )

14: بانو آرزو ( سورة طه - سورة لقمان - سورة عنکبوت )

15: جناب نای دل (سورة الشوری - سورة الزخرف - سورة الجاثیه - سورة

الأحقاف - سورةمحمد (ص)

16 : بانو فاطیما ( سورةالشمس)

17: بانو پدیده ( سورة قدر - سورة الواقعه - سورة ق - سورة المومنون - سورة العلق )

18: بانو مریم ( سوره های العبس ، التکویر ، الانفطار ، المطففین - الانشقاق - البروج - الاعلی - الغاشیه - الفجر - البلد )

19 : جناب مجتبی ( سورة فصلت )

20 : بانو میس فاطمه ( سورة الطور )

21: بانو مریم (سورة المعارج - سورة النوح )

22: بانو ماجده ( سورة القصص - سورة الحج - سورة القلم - سورة القمر )

 23: بانو نگار ( سورة الإسراء ، سورة الکهف ، سورة مریم ، سورة الحدید ، سورة الحشر ، سورة الجمعة )

24 : بانو بخشی ( سورة اقیامة)

25 : بانو افیونی ( سورة المرسلات )

26 : بانو الناز ( سورة المزمل )

27 :بانو معصومه ( سورة جن )

28 : بانو نرگس  سورة المدثر )

29 : جناب حسن (سورة التغابن )

30 : بانو لیلی  ( سورة المائدة)

31 : بانو حدیث ( سورة الممتحنه - سورة الصف )

32 :بانو إل آی ( سورة ابراهیم )

33:جناب محسن ( سورة الفرقان - سورة الانبیاء )

34: جناب حمیدرضا ( سورة الملک - سورة المجادله - الصافات  )

35 : بانو الهه ( سورة الطلاق - سورة الفتح - سورة القلم )

36 : جناب حسین ( سورة الاحزاب - سورة الحجرات )

37 : بانو نرجس ( سورة سبأ - سورة النحل - سورة القمر - سورة النجم )

38 : بانو اکرم ( سورة الدخان )

39 : بانو فهیمه ( سورة المنافقون - ص )

40 : بانو پری ( سورة الشعرا - سورة النمل )

41 : جناب علیرضا ( سورة الحجر )

42 : جناب .... ( سورة الذاریات - سورة التحریم - سورة الحاقه )

43:جناب ابوالفضل ( سورة الروم )

44:جناب محمد (سورة الغافر )
45 : بانو نگار ( سورة الفاطر)
46: بانو الهه ( سورة الزمر )

پایان 


به دلیل استقبال شما عزیزان از تاریخ ۱۵ اردیبهشت 




ثبت نام گروه دوم آغاز میشود 







Maryam
۶۰ نظر

یک حباب پر از غبار

سلام دوستان عزیزم

چند روزی میشد که زندگیمو از سر تا ته و ته تا سر زوم می کردم و متوجه یه سری اشتباهاتم شدم و تصمیم گرفتم از این تپه شنی که روی خودم ریختم دست بکشم و کمی با دید عمیق تر به زندگی و ثانیه هام نگاه کنم به اولین موردی که رسیدم پدیده ی مرگ بود همون چیزی که خیلیامون بیش از حد ازش گریزونیم تو همین حال و هواها بودم که خبر رسید بنده خدا عارف لرستانی به دیار حق شتافت بیوشو که نگاه کردم دیدم متولد 1350 هستند و یعنی 44 سالگی فوت کردند کمی بیشتر روی این اتفاق ریز شدم دیدم که خیلی از هنرمندهامون رو در سن جوانی از دست دادیم مثل : پوپک گلدره 34 ، عسل بدیعی 36، پویا نهاوندی 32، نیما وارسته 35 ، حسن جوهرچی 45، سید علی طباطبایی 30 سالگی ، فرانک میری28 ، اشکان بانکی 29 ، داوود اسدی 38 ، مجید بهرامی  37 سالگی و....

که فقط آمار ایران از این عزیزان تشکیل نشده خودتون هم یه نگاه گذری به کم شدن های فامیلی تون نگاه کنید می بینید همه در گیر این پدیده هستند ، حالا منظور من این نیست که مدام بشینیم غصه بخوریم ، نه ! ولی خدا رو از یاد نبریم تو زندگیامون داشته باشیمش به خاطر اهداف مالیمون حق کشی نکنیم ، دروغ نگیم ، سر کسی کلاه نزاریم و...... احسان علیخانی تو برنامه دوباره زندگی یه حرف خوبی زد : گفت من فکر می کنم حالا حالاها زنده ام ، آیا همیشه اون چیزی که ما فکر می کنیم اتفاق میفته ؟ بله قانون جذب و راز رو من هم دیدم و قبول دارم اما این قانون از قدرت خدا هم عبور می کنه ؟ با اموات چند چندیم !!!!!! رهاشون کردیم به حال خودشون ، اون ها هم یه روزی زنده بودند اما حالا چی بر خلاف میلشون زیر خروار ها خاک خوابیدند ، مرگ و زندگی آدم ها در ید خداوند ، من اعتقادی به دور از جون و صدقه رو مرده انداختن و خواب مرگ دیدن و .... ندارم من چیزی رو باور دارم که با چشم ببینم وقتی من در طول این بیست و چهار سال عمری که از خدا گرفتم حداقل ده مورد خاکسپاری شرکت کردم اینا همه نشونه است که آقا مرگ وجود داره و امر حق این صحبتا رو هم برنمیداره زندگی ماها خیلی جالب وقتی میخوایم صاحب فرزند شیم میگیم خدا بهمون یه بچه بده و وقتی صحبت مرگ میشه میگیم دور از جون هر آمدنی رفتنی داره خونمون مهمون بیاد روز سوم میگیم اومده کنگر خورده سنگر انداخته

ما هم قرار نیست تا 10000 سال حتی با صفرهای بیشتر زندگی کنیم لطفا این حرفا رو بزارید کنار و خوب زندگی کنید و خاطره خوش از خودتون باقی بزارید ، دست مردمو بگیرید ، کارای خوب کنید و..... یه نگاه به وضعیت رفت و آمدهامون به قبرستون بندازید حرفم سبز میشه ، عمه ی من میگفت من هرگز نمی میرم سال 85 فوت کرد و رفت با همین باوری که داشت

تعبیر من از زندگی

زندگی مثه یه مسابقه ست که باید اینجا بازی کنی و نتیجه ی قهرمانی یا سوختن شو در سرای دیگه بگیریم

به این عکس ها خوب نگاه کنید و ببینید مرگ هست الکی نشینید قصه ببافید من حالا نه

این یه فیلم طولانیه اما دیدنش برای تلنگرمون کافیه " سیاحت غرب "

Image result for ‫عکس قبر پوپک گلدره‬‎

سنگ قبر عسل بدیعی






Image result for ‫عکس قبرعلی طباطبایی‬‎
Maryam
۱۱ نظر

یه قُلُپ خـــلـــســه مـــــــــــــــــرگ

سلام دوستان عزیزم عصر بخیر

شما وقتی با جمعی از دوستانتون در ارتفاع قرار می گیرید به چی فکر می کنید ؟ مسلمأ  هر کسی یه چیزی میگه
نظر من در ارتباط با مرگ تعمیم دادنی نیست من مرگ رو یک شغل سخت میدونم که از دنیا بازنشسته میشیم بعد از این همه سختی و جمع آوری پول و خونه و خانواده نسب به آتش سوزی و یا هر بلایی که سر زندگیت بیاد بی تفاوت باشی ،  فکر کن بچه ت تو دریا داره دست و پا میزنه تو اونجا بی خیالی نه اینکه بی خیال باشی ها نه دستت از دنیا کوتاه باشه کاری نتونی کی مرگ از معدن ذغال سنگ هم سخت تره که یه روزی همه ی ما رو در بر خواهد گرفت ، مرگ از نظر من  اون چیزی نیست که دیگران فکر می کنند چیزی که مردم از مردن برای خودشون ساختند مثل یه فیلم که نمیشه با قلب و روان سالم هم نگاش کرد +۲۰۰ سال هست ، انقدر میگن اون جا آتیش داره و.... که افراد همه دنیاشون شده اموالشون و قدرت دفاعیشون همه وسایل مکانیکی شده در صورتی که چیزی جز اعمال ما یارای ما نیست مرگ زیبا تر از اون چه که ما فکر می کنیم هست ، جهنمی که افراد میگن یک طبقه از جهنم هست جهنم هر آدمی با دیگری فرق داره همه که یک جا نمی رن با یک دز ، البته همه که جهنم نمی رن من دارم راجبه طبقه خودم حرف می زنم ، یا انقدر راجبه کار گزار مرگ میگن انقدر ترسناک که همون جا جلوش جون می کنی و اینا همش خرافات ذهن ماست ما عادت داریم از چیزی که هراس داریم یک موجود استثنائی که حتی کارگردان های تخیلی هالیوود هم به احتراممون بلند شن و کف بزنند بسازیم من آدم خوبی نیستم و سعی بر خوب بودن هم ندارم چرا که اگر بخوام آدم خوبی شم باید نظر مثبت هزاران نفر و به دست بیاریم که تقاصش پاک شدن خودم هست ! شک ندارم بازدیدکننده هایی دارم که از قلم من خوششون نمیاد یا دنبال کننده م هستم و ستاره منو تو پنلشون می بینند اهمیتی نمیدن برام مهم نیست خوبی رو باید تو قلب آدم ها جست من میتونم تو قلب شما من یه آدم مرموز ، یه آدم بی دین و ایمان ، یه آدم جالب ، ..... بیام افکار دیگران بهشت و جهنم رو برای من معلوم نمی کنه نمیدونم در پس دل پیچه های ابرها چی میگذره و کدامین سنگ فرش از شهر آغوش کشیدن تن سرد منو به آغوش می کشه ، پنبه چشم های من در کدوم خط تولید کارخونه تولید خواهد شد ولی میدونم یک روز در کمال ناباوری با کارگزار مرگ فیس در فیس خواهم شد و. مرا به جایی شبیه کویر که خاک هاش با نسیم ملایمی غوغا می کند و خورشید تلفیقی از ابر و از جنس آسمون خواهد برد اون جا سرتاسرش آرامش و جاهایی پر از کشف کردنی خواهد بود که بی خیال همه چیز می شوم آن جا مرگ است که نه تشویشی در آن راه دارد و نه آستین لباسم عرقچین پیشانی ام از یک خواب پریشان می شود

این دیدگاه شخصی من نسبت به مرگ بود حالا میتونه درست باشه میتونه غلط باشه ولی تو ۲۴ سالگی قبولش دارم




Maryam
۱۱ نظر

افکار عفونت کرده

سلام دوستان عزیزم ظهر بخیر

این روزها با آن روی سکه کره زمین آشنا میشم موجودات تهی از احساس و درک که شاید بشه تو دور ریزهای خلقت جایی براشون باز کرد ، برای من تعریف خوشبختی اینکه اگر درک مقابل وجود داشته باشه دنیامون گلستان میشه من کاری به دنیا ندارم یعنی جایی که توش زندگی می کنیم چون ما مجموعه ای از موجودات روی زمین هستیم که از لحاظ فیزیک شببه همیم اما نگاه های متفاوتی داریم جایی خوندم که زن گفته بود پرستاری از شوهر مریض سخته اما داشتن هوو قابل تحمل حالا نمیخوام بحث شو باز کنم من اگر طرف مقابلم درکم کنه حاضرم باهاش هر روز قاطی پلو بخورم ، اما یه سری ها انگار نفی شده عقل و شعور هستند در سن ۳۶ سالگی با دختر خاله م ازدواج کرد هیچی نداشت !!!! پدر زنش که شوهر خاله من باشه براشون خونه خربد که به اصطلاح آلاخون والاخون نشن بعد از گذشت سه سال خدا یه ناز جوجو داد و ۱۶ فارغ شد به جای درک که همسرشو خونه خاله م ببرد که چهارتا پله کوتاه داره و ویلایی هم هست گفته بود پله های خونه رو که افتضاح تیز و زیاد هست که رو به روی در پشت بوم هست نم نم بالا بیا و بیا خونمون حالا هم همه تب کرده اند چه جوری به دیدنش بریم !!!! توقع داشته که با سزارین بالا بیاد و الحق که حرفش هم به کرسی نشوند و دخترخاله بینوام بالا رفت چطور ممکن بعد از سه سال هنوز با پدر خانم ، مادر خانم ، برادر خانم مؤذب یا عامیانه ش رله نشده باشه !!!! خدایی بعضی ها آزار دارند و بعضی ها هم مظلوم هستند میدونم مظلوم بودن خوبه اما من فکر نکنم تا ۷۰ سالگی هم بتونم خودمو تو دسته مظلوم ها قرار بدم من یاد گرفتم خودمو بیشتر از هر کسی دوست داشته باشم و خودم مهم ترین آدم زندگیم باشم من نه مظلوم هستم و نه به چیزی قانع هستم باید ایده آل ها مال من باشه چون فکر می کنم من دنیا اومدم که زندگی کنم نه اینکه عذاب بکشم فعلأ تو دنیای خودم به این نتیجه نرسیدم که مظلوم باشم یا که دیگری از من مهم تر باشه من اعتراضی هستم من شده از صخره های لق یه کوه بالا میرم تا به قله برسم من هیچ وقت نمیتونم مثل دخترخاله م باشم البته اگر داستان خانوادگی این دخترخاله م را بگم خیلی طولانی میشه و شاید بشه با این جمله این خانواده رو توصیف کرد خانواده ای پر از تنش و استرس خاله م با این که وضع مالیشون خوبه و مالی خوشبخته اما ...... بی خیال پست منفی میشه دوست ندارم
از دیگر افکار عفونت کرده خانواده داماد خاله ام پسر ، پسر قند عسل هستش و بعد از سونوگرافی که فهمیده دختر هست به دخترخاله م گفته من پسر میخواستم ، همیشه دعا کنید از شر یه سری موجودات شبه انسان مصون باشید



Maryam
۴ نظر
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان