پنتائوس


اجتماعی یعنی پست بدون مخاطب 

سلام  

یه مسئله ای که میتونه خیلیامونو آزار بده مسئله از بالا به پایین نگاه کردنه ، هیج وقت نتونستم با این نوع نگرش و آدمایی که به این روش با مردم رفتار می کنند ارتباط برقرار کنم 

دقیقأ افرادی از بالا به ما نگاه می کنند که شخص نزدیک ما هستند مثل خاله و دایی و ... خب متقابلأ ما تو متن زندگیاشون هستیم و وقتی زندگیشونو از سر تا ته و از ته تا سر نگاه می کنی می بینی زندگی کاملأ معمولی هم دارند ، حالا سوال بی جواب من : چرا این افراد دقیقأ برای کسانی قیافه می گیرند یا عامیانه تر خودشونو می گیرند که همه زندگیشونو می دونند ؟ 

دقیقأ برای کسانی قیافه می گیرند که وضعیت مالی و ظاهری و ... از اونا یه سر و گردن بالاتره 

خودم که اینطوری فکر می کنم می خوان یه حصاری بکشند رو به خودشون که طرف مقابل به خاطر شرایط ضعیف اینا یه موقع مغرور نشه ، نمیدونم ، هرگز نتونستم برای کسی خودمو بگیرم یعنی اصلأ بلد نیستم ، بلد هم بودم خودمو باز نمی گرفتم چون تو ذانم این موضوع تعریف نشده ست و بالطبع نمیتونم تحملشون کنم 

Maryam
۲۲ نظر

پارازیین




اجتماعی یعنی پست بدون مخاطب 

سلام  

یک اصطلاح ظاهرأ تعریف نشده و یک بیماری که تا حالا براش درمانی پیدا نشده وجود داره 

اصطلاح " حریم خصوصی " و بیماری " سرک کشیدن " 

داری تو پیاده رو یا تو تاکسی با موبایلت صحبت می کنی کم مونده عذاب وجدان بگیری که شخص رو به روت یا کناردستیت از اول مکالمه حواسش بود یا نه ، دوباره براش توضیح بدی ؟ 

وضعیت طوری شده که وقتی به جوراب پارازیین مادربزرگم نگاه می کنم یاد  احترام به حریم خصوصی میفتم ، با این تفاوت که جوراب های مادربزرگ من پاره نیست ولی حریم خصوصی مردم توش دینامیت انداختند و دوستان و اقوامو آشنایان هر کدوم یه گوشه ای لم دادند و مشغول رصد هستند ، انگار نه انگار که بی تعارف تو متن زندگی ما اومدند ، زاویه نگاه هاشون هم طوریه که میخوای بگی بفرما شما جای ما زندگی کن ، والا ، تعارف می کنی ؟ بیا دیگه 





Maryam
۲۳ نظر

سانتی مانتال


اجتماعی یعنی پست بدون مخاطب 

سلام

فرهنگ چیست ؟ قبل از پاسخ گویی به این سوال باید بگم که دیدگاه های متفاوتی در این خصوص وجود داره و کارایی یا کاربری هم از این دست مستثنی نیست

فرهنگ مجموعه ای از بایدها و نباید هاست یا به تعبیری نوعی هنجار به شمار می ره 

مثلأ : میگیم فرهنگ رانندگی ، یعنی مجموعه ای از قواعدی که راهنمایی و رانندگی قرار داده رو باید رعایت کنیم ، اگر رعایت نکنیم نوعی هنجار شکنی 

و بی فرهنگی از خودمون بروز دادیم 

حالا سوال پیش میاد : اگر ما قوانین رو حالا در هر کجا رعایت کنیم ولی یکی دیگه در همون محیط رعایت نکنه ما هم بی فرهنگ محسوب میشیم ؟ پاسخ : خیر ، اما در افکار مردم متأسفانه جا افتاده که " مردم " چقدر بی فرهنگ هستند به نوعی ما هم جزء اون دسته از عزیزان بی فرهنگ از نگاه مردم محسوب میشیم ، داشتن یا نداشتن فرهنگ دست خود ماست اما امتیاز رو دیدگاه مردم میده ، ما می تونیم رأس ساعت ۹ شب از آپارتمان خارج شده و زباله رو در سطل زباله شهرداری قرار بدیم ، می تونیم زباله رو کنار سطل زباله شهرداری قرار بدیم ، می تونیم از سیستم شوتینگ استفاده کنیم ، کدام یک داشتن فرهنگ رو نشون میده ؟ 

منظور از فرهنگ آپارتمان نشینی  چیست ؟ یعنی قواعدی که مدیر ساختمون میزاره رو رعایت کنیم ، مثلأ : برای دو تا دونه نون بردن به طبقه اول ریموت رو نزنیم ماشین و داخل بیاریم درها بسته بشه نون ها رو ببریم طبقه اول مجدد ریموت رو بزنیم ماشینو برداریم بریم بیرون !!!! همچین صحنه ای رو دیدم ، یا از در پارکینگ وارد نشیم که تمام تنظیماتش بهم بخوره ، قبل از سوار شدن در آسانسور به اطلاعات آسانسور توجه کنیم اگر سنگین وزن هستیم جدا جدا بریم ، دو تا سه تا سنگین وزن باهم تو آسانسور نرن که هنگ کنه ، محدودیت تعداد داره رعایت کنیم ، ساعت ۲ بامداد از پنجره طبقه سوم با مهمون هامون درد و دل یا خداحافظی نکنیم ، سبزی پاک می کنیم از تراس آشغال سبزی ها رو پایین نریزیم که بریزه تو تراس طبقه پایینی ، موقع خروج از ساختمون در و ببندیم ، ..... . ناظر و رأی دهنده فرهنگ ما مردم هستند . ما نمیتونیم در خصوص داشتن فرهنگ یا نداشتن فرهنگ ادعایی داشته باشیم اما مردم هم انقدر باید شعور داشته باشند که بی فرهنگی دیگرانو به پای بقیه ننویسند که متأسفانه برعکسش داره اتفاق میفته و فعلأ پاسوز بقیه میشیم ، میگن مردم اصلأ فرهنگ ندارن ، فقط ایرانی ها اینطورین ها ، مردم  شعورشون نمی رسه ، اینجاست که آش نخورده و دهن سوخته به شدت در ذهن ما معنی پیدا می کنه 

چیزی تحت عنوان فرهنگ خانوادگی وجود ندارد و عبارتی بی اساس چون خانواده تشکیل شده از پدر و مادر و خواهر و برادر 

مثلأ : یکی از روی چمن های بلوار رد میشه چه ربطی به پدر و مادرش داره ؟ 

آروغ زدن با صدای بلند کار خوبی نیست خب این چه ربطی به خواهر و برادر طرف داره ؟ تو پست ادکلن یادتونه گفتم مغز ، آدم ها مغز هستند پیش از انسان بودن ، خب تو هر تعداد خانواده ای مغز وجود داره همون طور که برداشت های متفاوتی از یک موضوع وجود داره 

بین بی شعور و بی فرهنگ تفاوت وجود داره و اصلأ کلمه بی شعور فحش نیست 

بی شعور در دسته بندی مثال بالا قرار می گیره ، بی شعور مفرد و ارتباطی با فرهنگ نداره مثل : استفاده از دستشویی عمومی و نکشیدن سیفون پیش از خروج ، سر پا کردن بچه در جاده کنار ماشین ، انداختن نوار بهداشتی در دستشویی ، انداختن شلنگ پیش از خروج ،.... این ها بی شعوری یک نفر نه خانواده طرف ، شما تیپت درست ، ماشینت آخرین مدل ، رفتارت مهندسی اما یکی از کارهای بالا رو انجام بدی شما یک سانتی مانتال بی شعور هستید 


Maryam
۱۷ نظر

ورپریده






سلام دوستان عزیزم

شانس چیست ؟ دقیقأ همان چیزی است که من ندارم 

والا شانس من که کاسه همون گدایی که رفته یه منطقه زیر خط فقر کاسه گدایی گذاشته . 

تا بعداز ظهر میای دو دقیقه چشاتو ببندی ذهنتو خالی کنی تلفن زنگ می زنه به زور از تخت پایین میای بری تلفنو برداری ، فکر می کنی کیه ؟ اپراتور !!!!! 

حالا با همان میمیک چهره آرومی که تلفنو برداشتی تلفنو بزار و برگرد برو سر جات بخواب ، یا یه صبح زیبا میای دل میدی به یه خواننده آهنگ گوش بدی 

داعش به تهران حمله می کنه ، شهاب سنگ میاد ، حمید معصومی نژاد از ایتالیا خبر می فرسته ، مهمون میاد ، خونه همسایه بغلی نشست می کنه ، خر تغییر رویه میده دیگه بار نمی بره همه و همه این اتفاقات درست اون دقیقه ای که من دارم آهنگ گوش می کنم ، یا ساعت ۲ نیمه شب مسیج میاد حالا بماند که کسی اون موقع شب قربون صدقه کسی نمی ره مسیج رو باز می کنی فکر می کنید کیه ؟ ایرانسل !!!!! 

جا داره یه یادی هم الکساندر گراهام بل کنیم که بساط دور همی و مهمونی اینا رو برچید و جاشو به شش ساعت صحبت کردن روزانه خواهر و برادرها داد و یه تشکر ویژه کنم از مخترع ورپریده اپراتور سبک تبلیغاتی ، حالا خدا نکنه خونه یه پیرزن ، پیرمرد زنگ بزنند اون حرفشو زده تموم شده اون بنده خدا داره هی میگه نمیدونم چرا جواب نمیده !!!!! حالا توضیح بده اپراتور چیه ؟ 

خواهرم میگه هشت رقمی میفته جواب ندین اپراتور ، خب مسئله اینجاست که باید بلند شی بری سمت تلفن که شماره رو ببینی یا نه ؟ برای اون چه فکری کنیم ؟ به خدا معضلی شدن واسه ما ، دببرستان که بودم از طرف شرکت گاز می خواستن پک آموزشی بفروشن !!!!! اینکه چیزی نیست ذلیل نمرده نمیدونم اسم و فامیل منو از کجا میدونست خواهرم گفت تلفن با تو کار داره منم سنگ کوب کردم تلفن !!!!! با من کار داره ؟!!!! 

یا نیمه شب مسیج از امر به معروف نهی از منکر میاد من نمیدونم الان دقیقا باید از کی حجاب بگیرم !!!!! 

اینم صفحه مسیج های من 


Maryam
۲۲ نظر

شاه پری


سلام دوستان عزیزم 

یاد یه خاطره ای افتادم گفتم تعریفش خالی از لطف نیست 

رفته بودم لباس بخرم یه آقای حدودأ چهل و پنج ساله هم اونجا بود سلام کردم و شروع به قدم زدن و تماشای لباس ها کردم اون آقای خریدار که بعدأ چهره شو دیدم فهمیدم مغازه بقلی بوتیک مردونه داره بلند بلند داشت یه چیزی رو روایت می کرد : 

چند وقت پیش از مغازه ام لباس بلند کردند 

فروشنده : عه ! کی ؟ 

قبل از اینکه شما اینجا بیای 

فروشنده : چطوری ؟ 

یه خانم میان سن با یه دختر عقب افتاده ذهنی من داشتم به مشتری توضیح میدادم که متوجه شدم تعدای لباس از رگال برداشته فکر کردم میخواد جنسشونو نگاه کنه تا لباس رو دادم مشتری بره پررو دیدم اون خانم و دختر نیستند دویدم سمت رگال دیدم دو سه تا تیشرت مردونه رو کش رفته 

فروشنده ماتش برده بود و فکر کنم داشت ماستشو کیسه می کرد 

ادامه داد ، این خانم همیشه این کارو انجام میده یک بار همین منطقه این کار و انجام داده بود چون لباس ها دزدگیر داشتند نتونست ببره مچشو گرفتند و گرفت دخترشو تو خیابون کتک زد که بچه کش رفته در صورتی که همه شاهد بودند لباس ها زیر چادر خودش بود اون بیچاره گناهی نداشت . 

سری بعد که رفتم مغازه دیدم دزدگیر گذاشته واسه لباساش 


آخه آدم حسابی بچه شیرین عقل کتک زدن داره ؟ تو داری سوء استفاده می کنی از این موقعیت خاص دخترت 

نمیدونم تا حالا باهاشون برخورد داشتین یا نه ؟ انقدر مهربون و با محبت هستند که نگو 

دقت کردین اسم هاشون هم خیلی قشنگ و با معنی 

فرشته ، مطهر ، پرستو و.... 

این لینک هم ببینید تا از برخورد خارجی ها با این عزیزان مطلع بشین 


http://www.nazweb.ir/news_detail_1099.html

Maryam
۱۹ نظر

دلبر




سلام دوستان عزیزم 

بوی قورمه سبزی و لباس های رنگاوارنگش ، تبسم نگاه نگرانش وقت غذا خوردن ، غذاهایی که کم باشه و بهت مزه داده باشه اون کاندید که غذاشو بهت بده چون " سیر " رو به روت میشینه نون و ماست می خوره ، وقتی راهی دانشگاه و خوابگاهی تا زنگ نزنی خوابش نمی بره ، وقت سرماخوردگی هات یه لیوان آب بالاسرت میزاره ، وقت دکتر رفتنات التماس می کنه بزاری باهات بیاد اما تو از ترس بچه ننه نبودنت در و می بندی و میری ! هر جا زمین  خوردی گوشه چادر نمازشو بوسیدی ، قد کشیدی ، از اون هم رد شدی ، رد شدی که نگاهت نکرد و رفت و بعدها پیغام کرد 

حالا آن ها خانه ی بزرگی دارند ولی برای من جا نیست 

یادمون نره وقتی رفتیم قاطی مرغا ، یه روزی جوجه بودیم 

حرفی نیست مراقب دلبر اولی باشیم 

دلبر دومی جاش تو دلته ، دلبر اولی جاش خونه سالمندان ؟ 

هیچ کسی نمیتونه بیاد به جات مادرم تا ابد 


Maryam
۱۹ نظر

ادکلن


سلام دوستان عزیزم 

هیچ وقت به یه نوزاد به چشم یه نوزاد معمولی نگاه نکردم ، همین طور به اعداد و ارقامی که سازمان آمار منتشر می کنه . 

یک نوزاد پیش از این که نوزاد حساب بشه یک جنین بوده و در اون دوره مغزش تشکیل شده پس انسان ها ، انسان نیستند مغز هستند چرا که با مغزشون تصمیم گیری می کنند نه با دست و پاهاشون که یه مرزی بین حیوانات به وجود آورده ، انسان یعنی مغز چیزی که میتونه تو رو شبیه یه عکس تو کامپیوتر بالا و پایین و زوم کنه ، یه نوزاد از یک حرف ، ایده ، فرهنگ نو پرده برداری می کنه ، تو دنیا افراد متفاوتی وجود داره که دایره دوست و رفیقای ما نسبت مستقیمی با جمعیت داره 

تا حالا شده به دنبال یک کفش مناسب ساعت ها تو خیابون بگردید و با افراد تکراری تو هر مغازه ای رو به رو بشید ؟ ویترین مغازه ای کفشی چشم شما رو بگیره و دوست داشته باشید از فروشنده خواهش کنید که اون کفشو امتحان کنید قبل از اینکه شما سلام کنید مشتری قبلی تشکر کنه و ساکش را بگیره و بره در حالی که هیچ خسته گی تو چهره ش نیست ! شما سخت پسند هستید اون راحت پسند ؟ هیچ کدوم 

بالا گفتم حرف ، ایده ، یادتونه ؟ وقتی افراد زیاد میشن رنگ و وارنگ طرح میاد تو بازار اما یک نکته ای اینجا هست ، هر کسی طرز فکری داره ، فرهنگ ها مثل جمعیت در حال توسعه افزایش پیدا می کنه ، هنوز هم هستند کسانی که

با وجود کارواش ماشینشونو با شلنگ تو کوچه می شورند و رهگذرها رو خیس می کنند و خم به ابروی مبارک نمیارن ، یا کسانی که با وجود عفونت دندون تو صورت شما جک تعریف می کنند و دهانشونو سه برابر عرض شانه باز می کنند و می خندند . 

مد و لباس نشانه فرهنگ نیست همه فریاد می کشند که داریم از مد غرب تبعیت می کنیم و .... 

کسانی هستند که طبق مد روز لباس می پوشند اما هرگز یک مرد رو به آغوش نمی کشند ، فرهنگ یعنی آداب و سنن کشور دیگه ای ، نه فقط لباس ، ما هنوز هم. فرهنگ خودمونو داریم با وجود کسانی که لباس به قول خودشون طبق عرف ایرانی می پوشند اما مثل خارجی ها زندگی و رفتار می کنند 

نکته ی بعدی اینکه چرا این همه گیس و گیس کشی می کنیم و به هم دیگه می پریم ؟‌ من یک نماینده ایرانی هستم ، شما یک نماینده ایرانی هستید ، شاید یک خارجی در حال رانندگی پشت سر شما باشد ، 

شما در قبال طرز فکری که یک خارجی در خصوص این کشور پیدا می کند مسئول هستید ! چقدر به قوانین راهنمایی رانندگی پای بند هستید ؟ از راهنما استفاده می کنید ؟ موقع عبور از خیابون عاشقانه راه نمی رید ؟ تا حالا به سهم خودتون در شکل گیری فرهنگ فکر کردید ؟ آیا به معنی ضرب المثل آواز دهل از دور خوش است فکر کرده اید ؟‌ تا یکی جلوی پاش تف می کنه می ره ابرو گره می زنیم وای مردم چقدر بی شعور هستند ، خودش بدون دوش گرفتن ا خونه خارج میشه و به اصطلاح میخواد به کاهش آلودگی هوا کمک کنه دستشو بالا می گیره بقیه به لقاءالله می پیوند ، به جای این همه ریز شدن تو کارهای مردم از خودمون شروع کنیم ، از همین زباله انداختن در خیابان شروع کنیم ، وقتی در پارک هستید هزاران نفر دیگه هم اون جا هستند وقتی شما زباله را در سطل زباله بیندازید دیگران هم می بینند شاید این حرکت یه صحنه خاص رو  تو ذهنشون ثبت کنه 

انقدر آه و فغان راه نندازید فقط ایرانی ها این طوری هستند و ..... 

فرهنگ مثل ادکلن می مونه واسه هر کسی لازمه همون طور که بازار ادکلن با کیف و کفش در رقابت باید فرهنگ هم ارتقاء پیدا کنه نه فقط ایده پردازی تو شلوارهای خشتک دو سانتی و جر واجر 

Maryam
۱۷ نظر

هم آغوشی


سلام دوستان 

من تعریف مشخصی که قابل ارائه عمومی باشه از عشق ندارم و یه جورایی وجودش برام جای بحث 

اما تمامی تعاریف و مفاهیم مردم در این خصوص قابل احترام و بحث سر اینکه این عشق تو چه چیزی خاتم پیدا می کنه دوستاتون ، خانواده تون و الی آخر ، همه رقم پست تو وبلاگ ها دیدم از قربون صدقه لب و لوچه دلدار بگیر تا خاک تو سرت چرا گذاشتی رفتی و یه سری فحش های رنگ پنگی سانسوری ، برام جای سوال : آیا عشق فقط به همین چیزاست ؟ یعنی نمیتونیم عاشق نباشیم اما عاشق باشیم ؟ این خیلی نکته ی مهمی عبارت قبلی ؟ چرا هر جا ضریح هست اشگامون دم مشگ که آی خدا و حاجت های دل خودمونو می گیم ؟ چرا تو دعاهامون عبارت " دنیا " نیست ؟ هر جا رفتم یا از تلویزیون شنیدم گفتن " اسلام " ، نمیدونم این جماعت که دم از عشق و عاشقی می زنند چه جوری می تونند خدا رو از تموم آدمای دنیا بگیرند ؟ تو مواقعی که می ببنم کسی چادرشو سرش کشیده و ضریح رو خریده و اجازه نمیده مردم کامل دور ضریح بچرحند حالمو به شدت بد می کنه ، خصوصأ سوز و نواهایی که از خودش تولید می کنند و تموم آرزو و حاجت های شخصیشو می گه ، یه جورایی من از این اماکن فراری هستم و تا حد امکان از رفتن به این اماکن دوری می کنم ، خدای من خدای همه آدمای دنیاست نه فقط من ، من اگر بخوام دعا بکنم میتونم توی خونه زار بزنم که خدا این ، خدا اون ، .... من که قرار خدا رو از آدم و عالم بگیرمو مال خودم شه چرا برم به زیارتگاه ؟ من که قرار دم از عشق بزنم ولی از عشق مردم دنیا تهی باشم چه نیازی دارم که اونجا برم ؟ تو خونه زار می زنم ، من که قبول دارم خدا همه جا هست  ، من فقط خودمو دعا می کنم چون خدا فقط و فقط مال من ، خدا اصلا پشت پنجره اتاق من نشسته و داره تک به تک دعاها و آرزوهای منو می نویسه ، به درک که یه بچه چند سال بدون لالایی باباش می خوابه چون زندون ، من زمان کوتاهی دارم برای دعا کردن خدایا ماشین ، خدا ندارم نزول فلانی رو بدم ، خدا خونه ندارم ، خدا " آبرومو " بخر دروغ گفتم لو نره یه وقت ، خدا خیانت کردم لو نرم ،..... من که قاطی اشکام کسی غیر از خودم نیست یا نهایتأ محدود به مردم کشورمه خدا هم که همه جا هست و می شنوه ، اون که نقطه دیدش فقط من هستم ، خدا فقط و فقط و فقط مال " من " وقتی هم که خدا رو داشته باشی چیزی کم نداری ، اما باید بگم از ضعف هایی که دارم : نمیتونم بی تفاوت باشم به مردم  و فقر غذایی که دارند ، زندونی ها ، هر چیزی که تو اونو تو دل ضعفه هات جاشون میدی ، دوست ندارم پست تلخ شه اما هر چیزی که چاشنیش فقر و غصه های مردم دنیا باشه تلخ میشه ، نمیتونم خودخواه باشم شاید بدترین خصوصیتم باشه ، شاید بدترین ظلمی که به خودم کردم تا این ثانیه فقط هر جا رفتم مردم دنیا رو دعا کردم و خودمو یادم رفت ، اینکه نتونستم رو اشکای یه کوچولوی گرسنه خط بکشم و بشینم پلو پلو با ماهیچه بلومبونم با نوشابه ، من با همین دیدگاهی که دارم غرق آرامشم ، تا حالا خداروشکر مشگلی هم نداشتم و تا حالا یه قطره اشک هم ننداختم ، ماه عسل هم تموم شد فقط زار زدیم و قدم از قدم برنداشتیم ، فقیر هم در خونه اومد ردش کردیم رفت اما پلان به پلان ماه عسل و یادمونه ، همه چی برگشت سر جای اولش ، دوست داشتم برم جلو و اون  جمله ای که مثه تیغ از سال های پیش که زیارتگاه می رفتم گلومو جر میداد به اون خانمایی که می چسبیدند به ضریح بگم : آهای خانم خدا فقط واسه تو نیست و بیکار نیست زارهای تو رو گوش بده ، تعریف تو از خدا محدود و کوچیک اما واقعیت اینکه خدا حواسش به همه هست همون جور که می گی خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر و این جمله واسه تو نیست واسه همه آدماست این کره زمین تو دستای خداست و همه آدما با هم هم آغوشیم  پاشو خودتو جمع کن بابا 

Donya jomle gomshode ma 


Maryam
۲۳ نظر

کرشمه

سلام دوستان عزیزم

امروزه روز بسیاری از افراد برای کسب دانش به دانشگاه می رن تا اینجا که موردی نداره اما یه وقتایی یه قیلی فیلی های دلشون می ره که به طبع جامعه فوق العاده رمانتیک و از اون جور صحبتاست و ما با این بخش کاری نداریم تا جایی که شتابان از پله نیای پایین و زارپ بزنی تخت سینه دلدار و اون وسط یه سری کتاب متاب هم بریزه وسط تا زیاد تابلو نشه که آره یه جورایی آره ولی صداشو در نیار ملت هم آره یه جورایی مخملی ، یا شما خوشگل خانما که یه هفته اون عزیز دل نمیاد مهم نیست رنگ رژتون کالباسی باشه یا قرمز ولی یه روزایی از هفته بسیار خودجوش سر هیچ کلاسی مخ تون نمی کشه و عجیب چشاتون یه ردیف خاصی می گرده باید به عرضتون برسونم که عشوه و کرشمه اومدن واسه به اصطلاح معشوقتون کارساز نیست اگر شما خودتو جر هم بدی دوست دختر داشته باشه نیم نگاه هم حرومت نمی کنه آره عزیز دل اگر هم متوجه احساست شه شما رو واسه بیمه شدن پارکینگش می خواد تا یه مدت مدیدی تا زمانی که حسابی ازت کام گرفت تو پتو مسافرتی بپیچتت بندازتت تو دریاچه ، به جای قر و قمیش اومدن واسه قزبس کچل و امرالله و رفقاش بشین درستو بخون ملت پشت سر شما نشستن اونا اومدن علم آموزی نه آموزش تور اندازی که ، اینا رو به پسرها هم میگما پورشه و صدای آمپیلی و کوفت و زهرمار تا سر کوچه که عیان شود رخ دلدار ، هر کسی خونه ش جداست دانشگاه یکیه دیگه منطقه و محله که یکی نمیشه جانان ، شیشه رو بده بالا شب هم عینک آفتابی نمی زنند ، اسیر توهم هم نشو که اون مال من ، اون سهم من ، حق من هم راه ننداز ، مادرت فدای مویرگ های قرمز تو چشاتو اون دریاچه چیتگری که پای چشمات در حین مکالمه احساسی با رفیقت می کنی بشه که  میس مادمازل و با پسر دیدی ولی عزیز دل ، بابات باباش در اومده اون گوشی رو واست خریده نکوب به دیوار ، تنهات میزارم ، مرسی 

https://khbartar.blog.ir/post/6143


http://khbartar.blog.ir/post/9932


https://khbartar.blog.ir/post/11316


https://khbartar.blog.ir/post/9135


http://khbartar.blog.ir/post/6046






Maryam
۱۰ نظر

شب زنده داری خیال

چند صباحیست که به آینه خیره می مانم و پا به دنیایی میگذارم که کوچه به کوچه اش ، خیابان به خیابانش تموم ساکناش رهگذراش به جای بوی ادکلن های تند بوی عشق میدن ، لب های هیچ دختر بچه ای از لبخند بانمک تهی نیست ، هیچ پیرزنی که پیراهن نارنجی با موهای رنگ شنی به چهار میخ پچ پچ های آدم ها کشیده نمی شود ، آبی دریا هنوز هم ماهیت خودش را دارد قوطی و بسته های نواربهداشتی و پوشک فسقلی ، بطری نوشابه صحنه ای ست به دور از واقعیت خیالیه من ، چوب همان چوب است هیچ نردبونی از جنس آدم نیست ، کف خیابان هایش پوست موز نیست که زیر پایشان سر بخورند به حساب حقیقی ها زیر پایشان ناخودآگاه خالی شود ، تو دنیای من باید بپذیری که به تعداد تک تک آدم ها افکار و عقاید وجود داره و باید برای دوست داشتن گاهی خط شکنی کنی و به عشقشون مبتلا شی و دوستشون داشته باشی حتی با وجود فرسنگ ها اختلاف عقیده و نظر ، پسرکی هر شب تو بارون زیر چراغ برق خیابون سر از پنجره راننده بیرون می آورد و دخترکی از ماشین نیم خیز بیرون می آید و نگاه زیبایشان زیبایی دو چندانی به سمفونی باد و بارون و ناودون خونه های اون کوچه میده و ناگهان پسرک خیره به دخترک نگاه می کند و فریاد می کشد داغتو نبینم عشقمممممم و دخترک روسری اش را درست می کندو لبخند زنان سعی می کند او را متقاعد کند که زشت است بیا بریم و این شب شیک و رویایی مرا به نوشیدن یک چای گرم از پشت حریر شیشه ها دعوت می کند و چای را فراموش می کنم از بس غرق دعا برای جاودانگی این عشق اکسیری شده ام ، تو دنیای من می توانی هر زمانی که دوست داشتی به پارک بروی و ورزش کنی حتی ماراتن کسی به تو نیم نگاهی هم نمی کند ، خونه هاشون نقلی و در های رو به کوچه شون دیوار و حصار نداره تا سال های سال هم به خانه ات نروی همه چیز مثل رویاهای شیرین و پریشونی که در سال های باقی مانده عمرت خواهی دید دست نخورده مونده ، می توانی به یک کافه باکلاس بروی و پاتکی بر فنجون قهوه ت بزنی و صندلی را عقب بکشی و بدون توجه به نگاه مردم خارج شوی و کوله ات را بر دوش و کلاهت را بر سر بکشی به صدای سوت بینی ات گوش بدهی و تا پاسی از شب ، شب گردی کنی بدون آرزوی هیچ توقف زمانی برای رهایی و خیره نشدن از قاب پنجره ، به پر و بال هیچ پرنده ای آرزوی یک لونه ی گرم و امن برای جوجوهایش تو سرمای زمستون سنجاق قفلی نیست ، همه شاد هستند و به مرگ قطره های بارون پشت برف پاک کن هایشان در سکوت می اندیشند و آرامش را نفس می کشند ، آینه جزء تنه محدودیت های خیالات من چرا که باور دارم انسان ها بوم نقاشی خدا هستند و خدا نقاش ماهری است و همه ملکه و شاهزاده ی زیبای هستی هستند ، دختر بچه ای با موهای گندمی اش از کنارت رد می شود و تو آرزوی خوردن کفش های قرمز کوچکش را می کنی و زیر لب می گویی مگه داریم ؟ مگه میشه انقدر یه آدم انقدر ناز و کمی آن طرف تر روسری اش را در می آورد و دوباره سرش می کند و تو میان بسته شدن چشم هایت از شعف و خنده سعی می کنی تصاویر زیبایی از این منظره در چشمانت ذخیره کنی ، تو خیال من هیچکسی جلوی نارفیق سر به سجده نمی گذارد چرا که آدم هاش همدل و مهربون هستند و دنیاشون به پاکی دریاشونه و بر عکس حقیقت که دل ها از هم دور ، کینه و نفرت فاصله اش از زمین تا قرص ماه ، برای آدماش آرزو معنا نداره اونا آرزوهاشونو تو حقیقت زندگی می کننداما صدای ممتد یک بوق ماشین زیر پنجره اتاقم روح آزاد مرا به شاخه های درخت حقیقی می آویزد و یک تصادف عجیبی بین خیال و آینه ی پیش رویم اتفاق می افتد 

این ها دنیای من در این دنیای حقیقی ست ، اگر میخواهی از من بدانی ، حالا بدان سبک زندگی من چنین است 

 اگر واژه ی " خیالی " رو به کار بردم به خاطر این بود که شاید برای شما دوستای نازنینم دور از دسترس باشه اما من دور از دسترس ها رو زندگی می کنم 


Maryam
۲۰ نظر
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان