شـکـار زخـمـی هـا

سلام

هیچ وقت دوست ندارم که از ارتقاع بلند به زمین نگاه کنم چرا که فقط آنی لذت بخش هست جهان زیر پاته ولی همه چیز ریز و تو هیچی نمیدونی از ریزه میزه ها ، دوست دارم روی زمین قدم بردارم تا معدود چیزها در نگاهم پر باشند تا تهی 

خشایار الوند نویسنده ی به نام سینمای ایران از جهان خاکی پر کشید و به دیاری نامعلوم رفت و طبعا حواشی داشتند از نحوه ی مرگ و سن و سال و هوادارهای پر و پا قرص سریال پایتخت و همسرش و فرزندانشون و.... 

عزیزان من ، دوستان من بدانید و آگاه باشید هیچ کدام از ما به خواست ما به این جهان پانگذاشته ایم که با خواست خودمان کوچ کنیم و مرگ جمله ی پایان خداست بر برگ های سرنوشت ما ، مرگ بسیار قابل احترام هست چرا که دعوتنامه ی حق ست ، مرگ مهتاب پر تلالو آفرینش ست و باید هر کسی بر گمشدن در امواج نورانی آن هوش و بیدار باشد وقتی بی اختیار به این جهان پامیگذاریم یعنی محکومیم به این نور چه برای خودمان چه برای عزیزانمان ، هر چیزی که استانداردهای محدود انسان برای زندگی و واکنش ها در موقعیت های متفاوت تعریف می کند لزومأ درست نیست مگر سرگذشت های یکایک انسان ها یکی ست که بخواهیم همه را زیر بار ظلم واکنش ها بهم فشار دهیم ؟ مرگ و زندگی اجبار اما نحوه ی زندگی ها نباید محصول اجبار شوند ، هر کسی به طریقی که دوست دارد زندگی می کند ، واکنش نشان میدهد ، به جهان هستی می نگرد ، خنده دار است وقتی دو تا خواهر به قصد خرید روسری  وارد مغازه میشوند ولی هر کدام روسری های متفاوت را انتخاب می کنند بیاییم حرف از باید و نباید ها بزنیم ،‌ آن ها که اینگونه به دیگران می نگرند تا کنون به این اندیشیده اند که خداوندی که جان و خرد به ما داد ما را از دنیا پس خواهد گرفت ؟ این چگونه ستایش و پرستشی است که از خداوند بخواهیم جانی که از ما نظرخواهی نکرده که بدهد یا ندهد را پس بگیرد مشت بر سر و در و دیوار و صورت بکوبیم ؟ چرا باید مایه ی عذاب متوفی بشویم ؟ جیغ و هوار راه بیندازیم و سخن خداوند را اطاعت نکنیم و بعد شاد و خرم به نماز بایستیم ؟‌ منطقی است ؟ مرگ آرامش ست آرامشی که در آن نه رنج ست و نه دغدغه ای به خداوند احترام بگذاریم به طبیعت احترام بگذاریم گریه و زاری برای چیزی که تحت اختیار ما نیست زندگی را باخت دادن ست ، هیچ وقت هیچ وقت برای دیگران زندگی نکنید زندان نگاه دیگران قفسه ی سینه را در هم می شکند 


نظرات این پست که در اینستاگرام ست بخوانید ، بد نیست 

Maryam
حـ . آرمان (استاد بزرگ)
۱۳ اسفند ۱۵:۵۹
مطلب جالبی بود ...
اما به نظرم کلا این سلبریتی‌ها ارزش این رو ندارند که بهشون توجه کنیم ...
مراسم عزاشون حاشیه سازه ... جشنشون حاشیه سازه ... صحبت‌هاشون حاشیه سازه ... رفتارشون حاشیه سازه ....
به نظرم کلا در حاشیه ان زیاد مهم نیستن

+ حق رو به نظرات پست اینستا میدم :)
پاسخ :
ممنونم لطف دارید جناب 
در ابتدای پست به موضوع قضاوت نکردن اشاره کردم ، به گمونم کمی در ارتباط با قشر هنرمند ناخواسته دچار کم لطفی شدید ،هنرمندان در زندگی ما در شرایط بحرانی اقتصادی بی اهمیت نیستند چرا که اوقات فراغت ما توسط آنان پر میشود
 هنرمندان پیش از هنرمند بودن انسان های معمولی هستند و دارای زندگی کاملا عادی هستند علایق خاص خودشون ، رفتار و برخورد خاص خودشون 
در ارتباط با موهاشون باید بگم ممکن که اکستیشن یا ریباندینگ کرده باشند و انقدر بی حال و حوصله بوده باشند که حوصله ی برانداز کردن خودشون رو تو آینه نداشتند ، افرادی که در کامنت های پیج مدنظر به نحوه ی شال سر کردن این خانم خرده گرفتند گفتند که کاش موهاشو گیره می زد و حجاب می کرد ، از شما که مخاطبم هستید می پرسم آیا حجاب کردن نیاز به آینه داره یا نه ؟‌ وقتی دلت خوش نباشه ، اما یه شال انداختن روی سر نیازی به آینه نداره ، چرا بره جلوی آینه  وقتی قرار جسم خشک و سرد همسرت رو به آغوش بکشی دیگه چه اهمیتی داره موهات روی گردنت باشه یا نه ؟‌ یه شال سر کردند و اومدند ، لاک ناخن هاشون هم ممکن کاشت باشه ، وقتی که فرد درجه یکت می میره دیگه رمزت گوشت رو هم یادت نمیاد که بخوای بری تو اون شلوغ پلوغی ها شماره آرایشگرت رو پیدا کنی و وقت بگیری ، مردم متاسفانه از دور به ماجرا نگاه می کنند و شرایط سخت رو با شرایط آروم خودشون مقایسه می کنند ، اگر در فیلم ها نگاه کنید می بینید که پسر مرحوم الوند مضطرب و شوک زده هست و وقتی مادرش گریه می کنه به دنبال دست های مادرشون می گردند ، شاید حال روحی پسرشون خیلی بد هست و به خاطر ایشون مادرشون سوکواری نمی کنند ، چرا که این پسر در سن کمی قرار داشته و این اتفاق افتاده براش ، انگار تو دستان مادرش دنبال آرامش می گرده اما هر چی که شد سر همسر و فرزندان کوچک آن مرحوم شد ، بقیه داغدار دو سه هفته ای هستند میرن سراغ کار و زندگی خودشون 
در ارتباط با حاشیه داشتند هنرمندان هم باید عرض کنم که اونا حاشیه نمیخوان حاشیه رو دوربین های بی موقع روشن پیج های زرد می سازند ، چه معنی میده یک هنرمند فوت کرده انقدر از زوایای مختلف از خانواده ش فیلم بگیرند ؟‌ به چه درد مردم میخوره ؟‌ 

حـ . آرمان (استاد بزرگ)
۱۳ اسفند ۱۸:۴۲
(لطفا این متن را با لحن دوستانه و بدون عصبانیت و بسیار معمولی بخوانید)

من به هیچ عنوان در مورد هنرمندان قضاوتی نکردم. من گفتم سلبریتی و در تعریف من (که در وبم هم بیان شده) سلبریتی‌ها کسانی هستند که هیچ ربطی به هنر واقعی ندارند(بسیاری از بازیگران و فیلمنامه‌نویسان و فوتبالیست‌ها و مجریان و ... مد نظر است).
بنده هنرمندان را به شدت قبول دارم و به آن‌ها احترام می‌گذارم.
اما تعریف من از هنرمند، ممکنه با تعریف شما از هنرمند کمی‌ متفاوت باشه.
به عنوان مثال در نظر من هنرمند امثال همایون شجریان، استاد حسین علیزاده ، استاد مجید انتظامی و... هستند و امثال افرادی مثل محسن تنابنده و مهناز افشار و مهراب قاسم‌خانی و امیر جعفری و ... که به جز در هنر در تمامی عرصه‌ها ید طولا و زبان درازی دارند را به هیچ عنوان هنرمند نمی‌دانم و این افراد را با واژه سلبریتی بیان میدارم.

بله در مورد مراسم سوگواری حق با شماست و ممکنه این داغ اونقدر سنگین باشه که اطرافیان نتونند هضم‌ش کنند اما این سلبریتی‌ها چه بخوان و چه نخوان توی چشم هستند و اگر دوربین‌های پیج‌های زرد هم نباشند دوربین‌های دیگری هستند ...
پس بالاخره خودشون و اطرافیانشون باید مراقب اعمال و رفتارشون باشند.

+ در مورد حاشیه هم منظور من تیپ و قیافه همسر یا افراد حاظر در مراسم نبود منظور من صحبت‌های برخی مثلا سلبریتی بود (مانند کیومرثپور احمد) که در مراسم زده شد و هیچ ربطی به مراسم عزاداری نداشت :)
پاسخ :
جناب آرمان ، من آدمی نیستم که بخوام نظراتم رو به زور به دیگران بقبولونم من اگر وارد وب نویسی شدم فقط برای رشد و تعالی بود وگرنه میتونستم در هر زمینه ای وقتی تنورش داغ هست بچسبونم و با دیگران بحث و یا بگو مگو می کردم یا اینکه اصلا کاری به کار کسی نداشتم و‌ نظراتم رو تو دفترچه یاددشت مینوشتم نگه میداشتم ، من به دنبال آموزش هستم نه تحمیل عقایدم و خداروشکر اصلا جوشی نیستم و جهبه نمی گیرم لحن شما اگر تند هم بوده باشه من با ملایمت خوندم و با ملایمت پاسخ دادم 
صد البته تعاریف افراد از هر چیزی متفاوته و ما به این جهان نیامده ایم که زیر تیغ تعاریف تحمیلی بریم 
در ارتباط با افرادی که نام بردید فرسنگ ها فاصله هست مثلا یک مثال خواننده ها میزنم که خودتون هم فرمودید ما نمیتونیم محمدرضا شجریان رو با میثم ابراهیمی مقایسه کنیم کسی که سال ها در حرفه ی خوانندگی تجربه کسب کرده برای لقب استاد گرفتن چه زحمت ها که نکشیده رو با خواننده های امروزی مقایسه کرد ، من فکر می کنم افراد رو با توجه به سن و سبک و کاری که فی الحال دارند رصد کنم دوست ندارم نگاهم مقایسه ای باشه ، دوست دارم از هنر هر کسی نکته ای بیاموزم و تو دفترچه م بنویسم به عنوان نکته حالا نه فقط موسیقی بلکه فیلم و‌ سریال ها ‌درست که فیلم و سریال هامون بی محتوا شدند اما همه رو نمیشه تو کوره انداخت بعضیاشون مفید هستند ، در ارتباط با زبون درازی و .... هم که باید بگم خب هر کسی باید در جایگاه خودش صحبت کنه 
بله در خصوص پور احمد متاسفانه سوء استفاده کردند و همچنین جناب ژوله 
سعید بیگی
۱۵ اسفند ۱۷:۴۰
سلام
خدا قوت!
به نظرم اگر برای هر کسی به اندازه ی شخصیت، افکار و داشته های علمی و هنریش ارزش قائل باشیم، هیچ وقت طرف به قول معروف؛ از جای خودش در نمی آد و مشکلی ایجاد نمی کنه!
اما مشکل اینجاست که بعضی اوقات خیلی از ماها جوگیر می شیم و یک نفر رو بیش از اندازه بزرگش می کنیم، در حالی که طرف ابدا استحقاقش رو نداره و همین غرور بیجا اون آدم رو خراب می کنه و ما رو از اون بنده ی خدا مایوس!
گاهی وقت ها هم رسانه هایی مثل صدا و سیما، سینما، شبکه های اجتماعی و مجلات و روزنامه ها این خرابکاری رو می کنند و ما رو به دردسر می اندازند!
خداوند به همه کمک کنه خودشون رو و اصلشون رو گم نکنند تا گرفتار دردسر نشوند و برای دیگران هم مشکل ایجاد نکنند. ان شاء الله! نویسا و مانا باشید. سپاس!
پاسخ :
سلام 
ممنونم 
بله جناب خشایار الوند فیلمنامه نویس بودند و با فیلم هایی که نوشتند مردم رو بسیار شاد و خندان کردند و هیچ چیزی در این دوره زمونه مثل تلویزیون همدم مردم نیست ، هر هنرمندی که برای این جامعه قدمی برمیداره شایسته ی تقدیر هست ، به نظرم حضور عکاس ها و پیج های زرد و تیترهای مسخره جهت لایک و فالوور هنرمندان رو به ورطه ی حاشیه می کشونه وگرنه خشار الوند ، مهران مدیری ، سالار عقیلی هزاران مثال دیگه زندگی عادی خودشون رو دارند و هر جوری که دوست دارند میتونند زندگی کنند به کسی ارتباطی نداره ، زندگی خصوصی شون جدا از کارشون هست ، خودتون هم در ابتدای عرایض تون اشاره کردید که برای هر کسی در حد جایگاهش باید ارزش و احترام قائل بود ، یه نفر کامنت گذاشته بود که زنش شوهرش رو دوست نداشته به خاطر این گریه نمی کرده ، آیا خشایار الوند شایسته ی این قضاوت بود ؟‌
pariya sh
۱۵ اسفند ۱۹:۵۶
سلام .دوران زندگی ما مرحله به مرحله طی میشود. ابتدا در بطن مادر ، نوزادی ،خردسالی ،کودکی،نوجوانی ،جوانی ،بزرگسالی ، سالمندی و در اخر همه هم مرگ.تصوری که بیشتر افراد از مرگ دارند بنا به دلایلی همچون نا اگاهی از مرگ موجب شده که ترسی در اعماق وجودشان شکل بگیرد و لذت ها ی زندگی را از خودشان دریق کنند اما بعضی نیز اصلا به مرگ فکر نمی کنند و گمان می برند که تا ابد زنده هستند و عمری جاودان دارند و اشتباهات زیادی را مرتکب می شوند و از فرصت های زندگیشان استفاده نمی کنند که البته هیچ یک از این افراد راه درستی را در پیش نگرفتند . ترس و خونسردی باید به اندازه ای باشد که مشکلات جدی ای را ایجاد نکنه . مرگ مرحله ای از زندگی است و برای همه اتفاق می افتد . دلیل به قول شما جیغ و هوار بعضی از مردم سر موضوع مرگ برخی از هنرمندان علاقه و خاطراتی است که با انها دارند . بازارحرف و حدیثی هم که در شبکه های مجازی به راه افتاده اساس و منطقی درست ندارد و بهتر است بهشون توجهی نداشته باشیم :)
پاسخ :
سلام 
مرگ معقوله ای پیچیده ای هست که هزارتا کلمه رو هم قطار کنیم در توصیفش عاجز می مونیم ، درست مرگ جزئی از زندگی هست اما انقدر هم گریه و زاری نداره من فکر می کنم افرادی که عاشق میشن و ازدواج می کنند فراموش می کنند معبود اصلی خداوند هست و همه گی به سویش بازخواهیم گشت ،نه زندگی نه نفس نه چیزی برای هیچ کسی باقی نخواهد ماند ، تو خلوت خودم در هنگام سوگواری های وحشتناک اینجوری فکر می کنم که این گریه ها حسرت و استفاده نکردن از فرصت دوست داشتن هاست ، ما باید عاشق شیم و این الزام دنیاست ما اول عاشق عشق اصلی و آسمانی میشیم و بعد برای زندگی عاشق انسان ها میشیم ولی نباید تقدیر و طبیعت رو تسلیم کنیم ، ما خلق عشق واقعی هستیم و طبق اراده ی اون به خودش برمیگردیم ، تنها کاری که میتونیم کنیم اینکه از فرصت هامون برای زندگی و عاشقی کردن استفاده کنیم و طوری زندگی نکنیم که انگار حالا حالاها زنده ایم ، از هر فرصت برای دوست داشتن استفاده کنیم و وقت کشی نکنیم ، با فوت فرد مقابل با حسرت به زندگیمون ادامه ندیم اون عشق خلاقیت حضرت دوست بوده و هر موقع که دلش بخواد ازمون پس می گیرش انسان تسلیم خداست 
بله کاملا حق با شماست 
حمیدرضا وجدانی
۱۷ اسفند ۰۲:۳۹
سلام
به نظرم همه چیز رو اشتباه یاد گرفتیم
کار کنیم پول دربیاریم برای زمان پیریمون و بچه ها که بعد ما راحت زندگی کنن
دو روز نون پنیر بخوریم که شاید یک روزی بهترین غذا رو بخوریم
به نظرم زندگی رو زندگی کنیم تا بهمون خوش بگذره و مرگ رو بذاریم برای زمان مردن تا از ۳۰-۴۰ سالگی ترس مردن نیافته مثل خوره بجونمون.
معروف باشی یا گمنام باشی میمری و دو نفر چند روز برات گریه می‌کنن و تمام
الان رو زندگی کنیم
خدا بیامرزه این بنده خدا رو و همه رو خدا بیامرزه (من و همگان را)
یا علی مدد
التماس دعای فرج
پاسخ :
سلام 
دقیقا مغز پست من رو گفتید ، ما بلد نیستیم زندگی کنیم ، ما چقدر کار معوقه داریم برای روزایی که معلوم نیست بهشون برسیم یا نه ؟ مرگ امر حق هست و یه روزی سراغ همه میاد باید کار نیمه تمام نزاریم ، خداوند خودش گفته که بازگشت همه به سوی ماست ، پس یعنی بنده ی خدا خودش رو هم دار بزنه عزیزش برنمی گرده و حتی یه بار مرلسم تدفین بودم مداح گفت خانم معزا انقدر سوگواری نکنید روح اون مرحوم عذاب می کشه !!!! این چه دوست داشتنیه که راضی محبوبش عذاب بکشه ، سوگواری های سر اسر خودخواهی و برای نگاه مردم و حفظ آبرو 
علی یارتون باشه 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان